Part 10

290 67 23
                                    

Music: Ed Sheeran - Lego House 🎧
...
بهم برگرد، می‌دونی که چقدر بهت نیاز دارم.
...
👤 هری:
عشق، چیز عجیبیه. قبلاً فکر می‌کردم چون مثل بقیه نیستم، ممکنه هیچ وقت سراغم نیاد. حالا به اولین باری که دیدمت فکر می‌کنم و با خودم میگم اومدی و توی یه ثانیه زندگیم رو تغییر دادی.

نور صبحگاهی اتاق رو روشن کرده بود. از تخت جدا شدم و بعد از طی کردن روتین صبح به آشپزخونه رفتم. چای درست کردم و صبحانه خوردم. در حال جمع کردن ظروف صبحونه بودم که صدای زنگ گوشیم رو شنیدم.
- صبح بخیر هزا، حالت چطوره؟
+ خوبم، تو خوبی؟ حالت بهتره؟
- آره ولی فکر کنم یه دارویی نیاز دارم.
+ چه دارویی؟
- بودن با تو، دلم برات تنگ شده.
+ دیوونه، امروز می‌بینمت دیگه!
- نمی‌تونم صبر کنم!
+ لباس گرم بپوش، ویتامینت هم بخور.
- باشه باشه، آخ آخ داره دیرم میشه، بعداً بهت زنگ می‌زنم.
+ باشه، مراقب خودت باش، دوستت دارم.
- منم همین‌طور، بااای.

ظرف‌ها رو شستم و بعد از آماده شدن بیرون رفتم. هوا کم کم گرم می‌شد و گهگاهی بارون می‌بارید. چند ماه از رابطه‌ی من و لویی گذشته بود ولی سعی کرده بودیم مخفی نگه‌اش داریم. می‌دونستم که ممکنه به زودی همه بفهمن ولی ترجیح می‌دادم از این زمان کوتاه لذت ببرم.

طبق معمول به «خانه‌ی نویسندگان چارلز» رفتم. تنها صداهایی که شنیده می‌شد، صدای تایپ با کیبرد، نوشتن با روان‌نویس و تعویض کاغذ بود. نور از شیشه‌های قدی سالن رد می‌شد و فضا رو روشن کرده بود.

چند ساعتی به نوشتن مشغول شدم و بعد به کافه هرمس رفتم. برای ناهار، ساندویچ مخصوص با لیموناد خوردم. به خیابون هرامر رفتم و چند دقیقه‌ای قدم زدم. صدای گنجشک‌ها، خیابون کوچک رو پر کرده بود. دوباره به خانه‌ی نویسندگان برگشتم و چندساعتی روی پیش‌نویس داستان جدیدم کار کردم.
عصر، بعد از چندساعت کار بی وقفه، به خونه برگشتم.

👤 لویی:
- میشه چندتا شاخه رز قرمز هم بهش اضافه کنین؟
به اطراف گل‌فروشی نگاه کردم. بوی فوق‌العاده گل‌ها و صدای آب‌نما فضا رو پر کرده بود. گل‌فروش دسته‌ی گل رو به سمتم گرفت.
× حتماً برای آدم خاصی گل می‌خرین که ان‌قدر روی دیزاینش وقت گذاشتین!
- درسته، اون عاشق گل‌هاست.
× بفرمایین، اینم گل شما.
- ممنونم.

بعد از حساب کردن از گل‌فروشی بیرون اومدم و سوار ماشینم شدم. ساعت ۵:۲۰ رو نشون می‌داد و هوا کم کم تاریک می‌شد. صدای زنگ گوشیم رو شنیدم.
+ سلللللام، پس کجااااایی؟
- سلام عزیزم، تو راهم چند دقیقه‌ی دیگه می‌رسم.
+ آمممم، میشه سر راهت یکم خوراکی بخری؟
- هزا، هله هوله خوب نیست، ان‌قدر نخور.
+ اه، کی گفته من خیلی هله هوله می‌خورممم؟ کیک و چیپس درست کردم، خوراکی نخری خودم همه‌شونو می‌خورم!
- از دست تو! باشه می‌خرم.
+ آفرین پسر قشنگم، زود بیااااا، مراقب خودت باش، بوووس!
- باشه، باشه.

Addictive Hearts [L.S]Where stories live. Discover now