چپتر سوم؛ آشغال جمع کن جاودان برای سومین بار وارد بهشت میشود - قسمت دوم
استاد پرآوازهای که به دست فراموشی سپرده شده بود، چنان تنزل مقام یافت که به مایهی خندهی سه قلمرو تبدیل شد. نه پیشکشی داشت، نه معبدی و نه پرستندهای. در همین حال، دو تن از خدمتکاران تحت فرمانش آزمونهای الهی را رد کرده و به خدایان جنگ قدرتمندی تبدیل شده بودند. با وجود چنین شرایطی غیرممکن بود که مردم شگفت زده نشوند. اگر کسی از شیهلیان میپرسید که میان موچینگ و فنگشین کدام یک باعث ناراحتی او میشود، او بلافاصله پاسخ میداد :«هیچکدومشون!»
اگر از تماشاگران میپرسیدند که میخواهند نزاع میان شیهلیان و فنگشین را ببینند یا نزاع میان شیهلیان و موچینگ، هرکس چیزی میگفت. در هر صورت هر سهی آنها دلایل خود را برای مبارزه با یکدیگر داشتند، پس انتخاب سختی بود.
به همین دلیل وقتی فنگشین طولانی مدت، بدون آن که حتی به یک کلمه پاسخ دهد، ساکت ماند و از آن جا ناپدید شد، همه احساس ناامیدی کردند.
در همین میان شیهلیان سعی داشت دمش را روی کولش بگذارد و از آن جا محو شود. او گفت :«من فکرش رو هم نمیکردم که اوضاع اینجوری از کنترل خارج بشه، کارم عمدی نبود. به خاطر مشکلاتی که به وجود آوردم از همه عذر میخوام.»
موچینگ با طعنه پاسخ داد:«پس انگار همه چی تصادفی بوده!»
تصادفی؟ شیهلیان با خود فکر کرد که این اتفاق زیادی تصادفی بود. چگونه صعودش باعث افتادن ساعت روی موچینگ و ویران شدن کاخ فنگشین شده بود؟
از دیدگاه دیگران، این اتفاق بیشتر شبیه به یک حرکت انتقام جویانه و عمدی بود تا یک تصادف! اگر هزار جام شراب را مقابل او قرار میدادند که میان آنها یک جام سمی بود، شیهلیان دقیقا همان جام سمی را برمیداشت. اعلیحضرت همچین بختی داشت. با این حال او نمیتوانست افکار دیگران را کنترل کند، پس فقط در پاسخ گفت:«من همهی تلاشم رو میکنم تا خسارت کاخهای طلایی و آسیبهایی که به بقیه وارد کردم رو جبران کنم، امیدوارم یه مقدار وقت بهم بدین.»
موچینگ قصد داشت به طعنه زدنهای خود ادامه دهد، اما از آن جایی که کاخش هیچ آسیبی ندیده بود و حتی توانسته بود آن ساعت بزرگ را با یک حرکت بشکند، این کار را بی فایده و به دور از شخصیتش دید. پس ساکت ماند و از آن جا محو شد. شیهلیان وقتی متوجه مشکلات وحشتناک باقی مانده شد، سریعاً از آن جا رفت. او همچنان در فکر آن هشت میلیون و هشتصد هزار و هشتاد شایستگی غرق بود و از خود میپرسید که از کجا و چگونه میتواند آنها را به دست بیاورد، تا اینکه روز بعد لینگون او را به کاخ خود فراخواند. لینگون خدای عالیرتبهی بهشتی بود که رسیدگی به امور مقامات بهشتی را بر عهده داشت. انسانهای فانی نیز برای رشد و موفقیت بیشتر، او را ستایش میکردند.
YOU ARE READING
ترجمه فارسی رمان Heaven Officials Blessing
Fantasyنویسنده: موشیانگ تونگ شیو ترجمه: چنل هوالیانیسم برای دریافت ترجمه منهوا، ساب فارسی دونگهوا و اخبار این ناولِ زیبا به چنل @hualianism مراجعه کنید💗 یک بار تبعید شدن از بهشت به اندازهی کافی عجیب و مسخره هست، ولی چه اتفاقی میفته اگه یه خدای جنگ قدرت...