تن با چشم‌های به اشک نشسته به تیله های سرد و بی حس تیونگ نگاه کرد، بغض‌آلود با صدایی گرفته از معشوقه بی‌رحمش پرسید : چرا بهم یه فرصت دیگه نمیدی؟

تیونگ بی حس تر از قبل جواب داد : چرا نمیخوای بپذیری بدون وجود حس دوطرفه هیچ رابطه ای پایدار نیست.

تن خیلی صادقانه بدون اینکه تلاش بر مخفی کردن احساسات پاکش داشته باشه ، ناله کرد : اما من دوست دارم.

یوتا که تا اون لحظه ساکت بود تصمیم گرفت چیزی بگه پس بدون اینکه بخواد از طرفین اجازه ای برای مشارکت دادن خودش توی بگیره مثل یه مهمون ناخونده وسط مشاجره پرید : صبر کن ببینم چطوری میتونی کسیو دوست داشته باشی که بهت حسی نداره و همین الان داره نهایت تلاششو میکنه تا قلبتو با تموم سنگدلیش بشکونه؟

تن تدافعی بهش فهموند : سعی کردم اما سرکوب احساساتم فقط باعث قوی‌تر شدنشون شده.

تیونگ پوزخند حال بهم زنی زد تا عوضی بودن امروزشو تکمیل کنه : تو با یه شب سکس این همه علاقه‌مند شدی؟

یوتا حیرت زده با چشم‌هایی که نزدیک بود از حدقه بیرون بزنه به طرف تیونگ برگشت، صداش ناخوداگاه بالا رفت : تو باهاش سکس داشتی؟

تیونگ با صورتی درهم سرش رو تکون داد و بعد انگشت اشاره‌اش رو به طرف یوتا گرفت و تصحیح کرد : البته فقط یکبار.

تن خطاب به تیونگ ادامه داد : تیونگ من از همون روز اولی که دیدمت عاشقت شدم.

تیونگ کلافه تکرار کرد : من دوست پسر دارم.

تن با چشمای اشکی سرشو به دو طرف تکون داد ، علاقه ای به باور کردن همچین موضوعی نداشت : دروغ میگی...میدونم دروغه ..( به یوتا اشاره کرد ) ... این دوست پسرت نیست، خودش گفته که نیست.

تیونگ دست به سینه به در تکیه داد و خیلی مطمئن از دروغی که گفته بود حرف زد : معلومه که یوتا نیست.

تن : پس کیه؟ بهم نشونش بده.

حالا به بن بست رسیده بود؛ حتی اگه یه دروغ دیگه تحویلش می‌داد در آخر انقدر پیگیری می‌کرد تا همه چیز براش رو می‌شد.
در آسانسور باز شد و فرشته نجاتش با یه کت و شلوار نوک مدادی و یه جعبه کوچیک توی دستش خارج شد. یوتا وقتی متوجه جونگوو شد با ذوق اسمشو به زبون اورد.
جونگوو با دیدن حجم عظیم شور و اشتیاق از جانب یوتا با دندونای به هم چسبیده سعی کرد لبخند اجباری بزنه.
یوتا به طرفش قدم برداشت ، دستشو گرفت و احوال‌پرسی گرمی رو با اون پسر غریبه شروع کرد. در ادامه دستشو پشت کمر جونگووی گیج شده گذاشت و اونو به طرف تیونگ هل داد.

" ایناهاش خودش پیداش شد. "

تن جاخورده پرسید : انتظار دارین باور کنم؟

یوتا کاملا طبیعی بدون فکر کردن به اینکه جونگوو میتونه هر جواب مزخرفی برای ضایع کردن اونا یا تلافی کردن کار چند روز پیش یوتا بده، خطاب به تن گفت : میتونی از خودش بپرسی.

𝐁𝐞𝐚𝐮𝐭𝐢𝐟𝐮𝐥 𝐌𝐢𝐬𝐭𝐚𝐤𝐞 Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin