_4_

144 48 36
                                    

* دو روز قبل *

انگشتاشو روی دسته ی توی دستاش مثل برق و باد حرکت میداد،صدای تفنگ و تیر اندازی کل خونه رو برداشته بود و با اینکه خونه ی استایلز ها بیشتر از اینکه شبیه خونه باشه یه کاخ به تمام عیار بود،میشد از جای جایه خونه صدای بازی رو شنید و این اتفاق جدیدی نبود

همه ی کسایی که به هر دلیلی به کاخ اقای استایلز رفت و امد میکردن از وجود هری تنها بچه ی اونا خبر داشتن

هری بیست و سه سالشه و با فاکتور گرفتن از هیکلش یه بچه ی 7 ساله ی پولداره که از عجایب زندگیش میشه به این اشاره کرد که عاشق باب اسفنجیه

بله ...درست خوندید باب اسفنجی!

این عشق و احساسات ضد ونقیض ریشه در کودکی استایلز داره و بنظرم زیاد واردش نشیم چون چیزای مهم تری برای گفتن هست

هری بخاطر عصبانیتش از باخت ،دسته روی توی دیوار کوبوند و خودشو روی تخت انداخت

انه مادر هری در اتاقشو زد

هری:ها...کیه

انه:کارم مهمه درو باز کن

هری سمت در رفت و قفل درو باز کرد و بازم خودشو روی تخت پرت کرد

انه درو باز کرد و روبه روی هری ایستاد

هری:هوم؟

انه:من و پدرت فک کر...

هری:اهههه باز اومدین بمن گیر بدین

انه:یه نگاه به خودت بنداز 23 سالته هنوز هیچ غلطی نکردی

هری:چه غلطی کنم؟؟؟راحتم بزارین بابا ایح

انه:تمام بچ...

دزموند پدر هری از در داخل شد و روی کاناپه گوشه ی اتاق هری نشست

دزموند:مگه تو عاشق فیلم و سینما نیستی؟

هری روش سمت پدرش کرد و چشماشو چرخوند

هری:خب که چی

دزموند یه پلاکارت سمت هری اورد و دستش داد

هری موهاشو زد بالا و پلاکارت از دست دزموند گرفت و یه نگاهی بهش انداخت و سر جاش نشست

هری:این یعنی چی

دزموند:اعلامیه برای شرکت جدید فیلم سازی هری استایلز

هری:شرکت فیلم سازی هری است...شرکت من ؟؟؟

دزموند:درسته و باید اماده بشی چون اعلامیه برای کساییه که یه فیلمنامه خوب دارن و تو میتونی به انتخاب خودت یکیو پشتیبانی کنی

هری نگاه دقیق تری به فیلمنامه انداخت

هری:واااااو

اعلامیه پذیرای تمام کسایی که یه فیلمنامه داشتن و این برای هری یه فرصت خیلی عالی بود تا بقول خوش شر پدر و مادرشو از سرش کم کنه و البته اون عاشق این کار شده بود پس شروع کرد

soul killers[Z.M]،[L.S],[Vkook],[sope]Where stories live. Discover now