درخت بید

135 22 78
                                    

های بیبیز(پر انرژی). چیکارا میکنین؟
پارت اوله ففه و من خیلی هیجان دارم
یه نکته ای رو بگم اونم اینه که فف داستان اصلی رو دنبال نمیکنه.😈
هیپ هیپ هورا
من معمولا پارت های اولو برای این آپ میکنم که نظر خواننده ها بیاد دستم و ادامه ی این داستان رو اصلاح شده جلو میریم(فف قراره پر از اسمات باشه😈هوهوهاها😆😁😂)
میریم که داشته باشیم...
.
.
.
.
.
.
.
.
.

از مدرسه اومده بود بیرون و منتظر اتوبوس بود تا به ایستگاه بیاد و تا جلوی خونه برسونتش.
یکی از آهنگ های مورد علاقه‌اش رو پلی کرده بود و با پاهاش و دستاش، هماهنگ با آهنگ ضرب گرفته بود.
وقتی اتوبوس رسید به خودش افتخار کرد که تونسته بود بدون اینکه حوصلش سر بره این تایم مزخرف انتظار برای اتوبوس رو بگذرونه.
وقتی که اتوبوس جلوی پاش ایستاد، بی درنگ از روی صندلی بلند شد و سوار اتوبوس شد.
وقتی اتوبوس راه افتاد دستشو لای موهاش برد و نفس راحتی کشید‌. بالاخره برای اولین بار تونسته بود به موقع به اتوبوسه برگشت برسه‌.

پاریس واقعا شهر زیباییه. گوشه و کنارش پر از آدمای مشغول به کار و درخت های بیده. درختای بید یکی از فیو هاش بود. همیشه عاشق آرامشی بود که ازش بهش منتقل میشد.
دوست داشت ساعت ها زیر یکی از اون درختا بشینه و به یه نقطه خیره بشه و فقط نفس بکشه؛ بدون هیچ حرکت اضافه ای. البته غافل نشیم که یکی از اون درختای زیبا ماله اون بود؛ درخت بید خیابون کارولاینا.
اونجا تنها جایی بود که وقتی با پدرش دعواش میشد و یا به یاده مادرش، که توی تیمارستان بستری بود میفتاد، بهش پناه میبرد.

بعد از نیم ساعت بالاخره به ایستگاه جلوی خونه رسید. خونه ی اشتراکی که با دانش آموزای دیگه اجاره کرده بودن.

هیچ وقت نفهمید که چرا خونه ی پدریش رو ترک کرد و به این خونه ی نقلی اومد...

با احتیاط از خیابون رد شد و در پارکینگ خونه رو با کلید باز کرد. وقتی داشت از پله ها بالا میرفت صدای جروبحث همیشگی هم خونه‌ای هاش به گوشش خورد و توی ذهنش به رفتار احمقانه ی اون دوتا خندید.

چرا اون دوتا نمیتونن یه روزو بدون دعوا بگذرونن؟
هرروز همین بساطه. حتی موقع امتحانا هم نمیتونم درس بخونم؛ از بس که باید نق نقای اینارو بشنوم.

کلیدو با بی حوصلگی انداخت تو سوراخ کلید و چرخوند. وقتی دید باز نمیشه و کلید تو سوراخ نمیچرخه، محکم با دست به در کوبید تا شاید اون دوتا خنگ وسط دعوای احمقانشون صدای در رو بشنون.
.
.
.
وقتی منتظر بودم تا در باز شه، دیدم دوتا مامور پلیس از طبقه ی بالا اومدن پایین. با کنجکاوی رفتم جلو تا ببینم چیشده.

+سلام آقا. ببخشید اتفاقی افتاده؟

•سلام. از طبقه ی بالاییتون گزارش دزدی دریافت کردیم. شما چیز غیر عادی ندیدین؟

+نه متاسفانه. من از صبح مدرسه‌م و این ساعتا تازه به خونه میرسم. در هر صورت ممنون که اومدین و رسیدگی کردین.

بعد پنج مین بالاخره در باز شد. وقتی داخل شدم با شاکی بودن مشهودی تو صدام تقریبا داد زدم:

+چرا کلیدم این در فاکی رو باز نمیکنه؟

رفت و با عصبانیت روی کاناپه نشست.

میکائیل سریع با لحنی که معلوم بود داره حرث میخوره گفت:

•چون اون در فاکی بخاطره دزدی که دیشب اومده بوده امروز صبح قفلش عوض شده و تازه حدس بزن چیشده، کلید ساز بی عقل کلیدای ما و طبقه بالاییو جابجا داده برا همین در هر صورت کلیدای جدیدی که دست ما هستن هم نمیتونن این درای فاکی رو باز کنن.

ادامه داد:

برای همینم من نتونستم به مهمونی دوستم برم چون ممکنه که دیر برگردمو بخاطره اینکه کلید ندارم، پشت در بمونم، چون شما دوتا گشادا اون موقع خوابین.

یهو یه بشکن زد و با یه نگاه شیطانی به ما دوتا نگاه کرد و ادامه داد

•شایدم بتونم. این کلیدا درای طبقه بالایی رو باز میکنننننن

تهه حرفشو با لحن مستی کشید و خودشو پرت کرد روی مبل تو بغل من و ادای مستارو در اورد و ادامه داد:

این کلیدو میندازم تو در و درو باااااااز میکنننمممم

با همون لحن مستی ادامه داد:

میرم توی اتاااااق خوااببببب

بعدش آرووووم آروووم میرم رو تخت.....و شب رو با همسایه ی هات...هع(ادای سکسکه موقع مستی رو در میاره)
و سکسیییییییمون میگذرونم. واو
چه شبی بشههههه

+واقعا تو چرا بازیگر نشدی میکا استعدادت داره تو بیکاری و جنده بازیات هدر میییییرررررره... هع(سکسکه)
.
ادای میکا رو در اورد و باعث شد هردوشون بزنن زیر خنده. طولی نکشیده بود که صدای در زدن اومد. رفتم تا ببینم کیه. با خستگی درو باز کردم و با چیزی که اون بیرون دیدم، تعجب کردم.

• کیهههه؟

میکا تقریبا داد زد و لوکاس سریع برگشت و اونم به تقلید از اون داد زد:

+یه نامه اومدههههه.

میکا که نزدیک لوکاس میشد، صداشو پایین اورد و به آرومی پرسید:

•ماله کیه؟ نکنه بابامه؟

+ نه به اسمه.....

تهه حرفشو کشید و اسمه صاحب نامه رو از روی نامه خوند:

+ الیوت... الیوت دموری...

.
.
.
.
.
.
.
پارت اول از سری فف های اسکم با کارگردانی و نویسندگی بنده😁
چطوررررر بودددددد؟
ووت و کامنت بگذارید چون فف رو به مراحل بالاتری میبرن و صد البته به منم انرژی میدن
خب سلیقه هاتون میخوام دستم بیاد😁😄
وایییی بهترین فف اسکم در واتپدو شروع کردیم(به امید خدا😅)
خلاصه اینکه از حمایتتون دریغ نکنین
فف رو به دوستانتون معرفی کنيد
امتحاناتونو بترکونین🤪
تا پارت بعدی که همین چند روز آینده آپ میشه
خدافظ گوگولی مگولیا❤

Love you❤🖤
NISTAGMOUS




You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Jun 10, 2020 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

SKAM (Elliot & Luca)Where stories live. Discover now