Orchestra

148 20 27
                                    

پارت اوله و دل تو دلم نیست اصن...
.
.
.
.
Liam's pov

روز اول تمرین ارکستر(گروه بزرگ موسیقی) بالاخره از راه رسید آخه خیلی وقت بود که از روز تست گذشته بودو هیچ خبری از نتایج نبود تا اینکه دیروز بهم تلفن شد و یه خانومی که معلوم بود منشی آموزشگاهه بهم گفت که قبول شدم. تو اون شرایط بالشتمو ورداشتم و توش تا تونستم جیغ زدم(وی اهل کولی بازی است).

سوار تاکسی شدم و راه افتادم. تو راه آموزشگاه بودم که یهو یه پسریو دیدم که تکیه داده به پنجره ماشین و داره یه چیزیو با آب و تاب برای بغل دستیش تعریف میکنه. داشتم تو دلم می گفتم که چه نیم رخش سکسیه که تاکسی یهو ترمز کردو من با سر خوردم تو شیشه(هنوز جاش درد میکنه).

وقتی که کرایه رو دادم داشتم میرفتم اونور خیابون و سرپو ماساژ میدادم با یه دستم که دیدم همون پسره با یه پسر دیگه از ماشینشون پیاده شد. سرمو انداختم پایین که هیزی نکنم که یهو با سر خوردم به یه جسم سفت و خودمو ویلونم پهن زمین شدیم. در حالی که داشتم سرمو که از شدت درد داشت نبض میزد میمالیدم سرمو اوردم بالا دیدم خوردم به منشی آموزشگاه(فک کردین میخورم به طرف😂) تو اون لحظه تا احساس کردم صورتم داره قرمز میشه، سریع یه عذرخواهی کوتاه کردمو دوییدم تو آموزشگاه.
.
.
.
.
‌.
.
.
Zayn's pov

تو ماشین بودم و داشتم برای تریشا تعریف میکردم که چجوری توی کلاسمون بغل دستیم با مخ رفت تو تخته که سنگینی نگاه کسی رو روی خودم حس کردم وقتی برگشتم دیدم راننده تاکسیه جوری ترمز کرد که پسری که جلو نشسته بود مخش با شیشه جلو یکی شد.

چون با ماشین خودمون داشتیم میرفتیم سر تمرین جلوتر رفتیم تا به دوربرگردون رسیدیم و دور زدیم. یاسر درست جلوی آموزشگاه نگه داشت و من پیاده شدم و دیدم که اون پسر در حالی که داره سرشو میماله و ویلونشو تو دستش جابجا میکنه، سمت آموزشگاه میره.
زین شاید برای چند ثانیه اونو دیده بود ولی کاملا چهره و چشمای زیباشو بع خاطر سپرده بود...


.
.
.
این پارت صرفا برای این بود که یکم با قلمم و مقدمه استوری آشنا بشید. در واقع این یه پارت نیست چون اگه بخوام پارت کامل بنویسم ۴۰۰۰ تا ۵۰۰۰ کلمه میشه.
پ.ن:باورم نمیشه یه روز اون پسره که با مخ رفت تو شیشه ی جلوی تاکسی من بودم😂😂😂

Love you
Nistagmous

NISTAGMOUS (Ziam)Where stories live. Discover now