part 8

531 89 2
                                        

یوگیوم💙

صدای الارم گوشیم که بلند شد چشمامو باز کردم.بم هنوزم تو بغلم با ارامش خوابیده بود دیشب اصلا تکون نخورددستمو بلند کردم و روی شونش زدم

_بم

سرشو بیشتر به سینم مالید

_بم بلند شو باید بریم مدرسه

صدای گرفتش و لوس کرد

_نه نمیخوام

_بم بلند شو دیرمون میشه

_نمیخوام

_بم

_یوگ لطفا فقط پنج دقیقه

_باشه پس بذار من بلند شم

_نه زیادی گرمی نمیخوام بری

_یااا ینی چی گرمم

_گرمی دیگه حرفم نزن خوابم میپره

_دیشب نذاشتی بخوابم الان بنظرت من باید بذارم توبخوابی

_اره

اینو گفت و محکم تر بغلم کرد

#####################

وقتی به مدرسه رسیدیم از بم جدا شدم و سمت سالن ورزشی رفتم

بم بم️❤

معلوم نیست بازم کجا غیبش زد هوففف فکر میکردم پسرمرتبی باشه بینی مو چین دادم کوله مو روی شونم انداختم

وارد کلاس شدم سرمو روی میز گذاشتم چشمامو بستم معلمکه اومد سرمو بلند کردم از چیزی که درس داد هیچی نفهمیدم فکرم پیش دیشب بود لبخندی زدم

زنگ رو که زدنمارک با عجله وارد کلاس شد و شروع به جمع کردن وسایلم کرد

_زود باش زود باش

_مارک

_مارک نداریم زود باش عجله دارم

_یاااااخب به من چه عجله داری

_زود باش بم نپرس

_باشه داری چیکار میکنی؟

_میخوایم بریم بسکتبال ببینیم

شوکه نگاش کردم این همه عجله واسه مسابقه؟

_یااااا هیونگ تو که میدونی من از بسکتبال خوشم نمیاد

_باید بیای خیلی مهمه بم تو میای

_نمیام

_اگه نیای کولت میکنم

_هیونگ

درمونده نگاش کردم

_هیونگ نداریم مظلوم نگام نکن که اصلا نمیشه بلند شو

اهی کشیدم بلند شدم همراهش رفتم

با مارک وارد سالن شدیم و روی دوتا صندلی نشستیمخوشبختانه بازی هنوز شروع نشده بود وگرنه مارک کلمو میکند

beautiful mistake s1Where stories live. Discover now