11

175 23 32
                                    

اگر مشتاق به خوندن هستین حمایت کنید از اولین بوک من
ووت دادن میتونه انگیزه باشه برای منی که نویسندم
پس دریغ نکنید لطفا
💛

Zaymooo
*****

مرز بین رقص خوب و رقص بد رو تعادل تعیین میکنه.

رقص میتونه مثل اولین گلبرک جوانه زده از شکوفه‌ی یاس لطیف و با احساس باشه و لذت رقیق رو به پارتنرت تزریق کنه ؛ یا مثل آهوی وحشی بین ‌نی‌زار که وحشت زده و درمانده از شکار شدنه، یه سری حرکات انعکاسی و بی‌تناسب و رقت‌انگیز باشه.

تعادلی که نسبت به همه‌ی بدن خودش داره و داره به من هم منتقل میکنه این اجازه رو بهم میده که خودمو توی دستش رها کنم و بزارم اون حرکت هامون رو تنظیم کنه.
حریم نا امنی که دائما اطرافم حس میکنم رو با قراردادن سرش روی سینم و دستش روی دستم میخواد به انزوا بکشونه.

اون خودش نمیدونه چقدر فریبنده به نظر میاد...؟!

طوری که اون پاهاش رو به حرکت وامیداره و کمرش بین دستهای من تکون میخوره،باعث میشه برای سومین رقص امشب خودم رو آماده کنم و فقط خدا میدونه که تا چه اندازه تک‌تک ثانیه هایی کنارش بودم متفاوت بود.

این لحظه ‌برای چندمین باره که لبخند عمیق میزنه و من حس متلاشی شدن تمام نگرانی ها و غم‌های جهان رو بوسیله‌ی همین حفره‌ی باریک بین لب‌هاش دارم.

اون خودش نمیدونه چقدر زیبا میخنده...؟!

لب آغشته به بزاقم رو باز میکنم تا ازش بپرسم خسته‌ شده یا نه؟
اما اون خیلی به من نگاه نمیکنه...چشمهاش رو میدزده درحالی که نمیدونه تپش قلب توی سینش رو ، دست من که پشت کمرشه میتونه حس کنه.
شاید اون هم مثل من غافل‌گیر شده امشب.

درحالی که کمی برای جدا شدن از جهان پوسیده چنگ انداختم به لذت بدن و هیچ نصیبم نشد جز دیوانه هایی که برای پول خودشون رو هرزه جا زدن، اون توی گوشه‌ای از جهان نامرئی پشت چشمام مشغول گذران دنیای خودش بود.

شاید تقدیر این بود که من با دیدنش به یاد این بیوفتم که دقیقا بین این دخترا احمق چیکار دارم میکنم . نه از حضورشون آرامش میگرفتم نه صداهای توی مغزم ساکت میشد .

پس پاهام منو به سمت اون دختری که سعی میکرد نشون نده چقدر تمرکزش روی منه سوق دادن .فرصت خوب برای گذروندن امشبم با وجودش فراهم شد.

من تنها چیزی که از اون میدونم اسمشه و اینکه اون امشب اینجاست...درست روبروی من و من مطمئنم امشب که تموم بشه ، فردا حتی اسمش رو هم یادم نخواهد موند ،مثل همه‌ی دخترایی که به فاک دادنشون هنر من بود.

فقط یک شب ...و یکبار لذت ...و با یک آدم ...و شب بعد قصه‌ی متفاوت تری تجربه میکردم.

قصه‌ای با یه مدل موی جدید...رنگ چشم های تازه ...فرم لب های نو و رنگ پوست متفاوت...

HEART  NODEWhere stories live. Discover now