10"Fear & a little potato"

2.4K 423 66
                                    

Moly's prove:

سرمو همونطور که پایین انداخته بودم زیرچشمی به زین مالیک نگاه کردم.
با اینکه اونو زیاد ندیدم ولی میشه گفت درعین ترسناک و عجیب بودنش جذابه...
تازه دارم دقت میکنم...
شاید اگه من جلو برمو بخوام باهاش حرف بزنم یکم از این حالت دربیاد...
اما خدای من...
چرا اینقدر میترسم حتی به سمتش قدم بردارم؟...
دوباره بهش نگاه کردمو سعی کردم روی خوشگل بودنش تمرکز کنم.
خب این روزا که پسر کم پیدا میشه و منم که مجرد خدمتکار...
آروم به سمتش قدم برداشتم که یکدفعه اخم غلیظی رو چهرش اومد.
لبخندمو پر رنگ تر کردمو چندبار پلک زدم.

من: باهات کاری ندارم.

زین:باهاتون.

اخمش غلیظ تر شد و نفسشو بیرون داد.
آب دهنمو قورت دادم و لبخند از لبم رفت ولی سعی کردم برش گردونم.
تقریبا میدونم این زین چشه پس شاید بتونم کمکش کنم...

من: من شاید بتونم کمکت کنم.

زین: کمکتون.

بلند داد زد و تند تند به سمتم قدم برداشت و منو به دیوار کوبید.
بلند جیغ زدمو دست و پامو تند تند تکون دادم.

زین:باهاتون،کمکتون،فهمیدی؟

تو صورتم داد زد و بازهم تقلا کردمو دست و پامو تکون دادم.
خدای من حس میکنم دارم خفه میشم...
به سختی میتونم وجود شش رو تو بدنم حس کنم...
حس میکنم راه نفس کشیدنم کاملا بسته ست...
برای نفس کشیدن تقلا کردمو تاحد توانم جیغ زدم.
چشمام داره سیاهی میره و هیچ غلطی نمیتونم بکنم.
که یکدفعه دست پرزورش از گردنم رها شد و بی اختیار رو زمین افتادم و شروع کردم به سرفه کردن.

_چه غلطی داری میکنی زین؟

صدای داد آقای مالیک تو کل اتاق زیرشیروونی پیچید.
آخیش...
گردنمو آروم با دستم نوازش کردمو به صحنه ی روبه روم نگاه کردم.
زین مالیک و یاسر مالیک در مقابل هم...

آقای مالیک: دیگه خسته شدم  زین خسته شدم.

شمرده شمرده گفت و به زین نزدیک تر شد و زین جلوتر اومد و نگاهشو به پدرش دوخت.
خدای من الان هراحدی بود از این رفتار یاسر مالیک عقب عقب میرفت و حداقل ببخشید میگفت...
زین یقه های پیرهن سرمه ایش رو صاف کرد و صداشو صاف کرد.

زین: حتی یک درصد.

آقای مالیک: چی حتی یک درصد؟

زین: مهم نیست برام.

نفس عمیقی کشید و سمت صندلیش رفت و اونجا آروم نشست.
آقای مالیک آروم به سمتم قدم برداشت و دستمو گرفت و بلند کرد.

آقای مالیک: حقوقتون سرجاش می مونه اما دیگه اینجا نیاین،خواهش میکنم.

درگوشم گفت و بهم نگاه کرد.
گردنمو آروم با دستم مالش دادم.

FOG1 {ziam} -COMPLETED-Where stories live. Discover now