4

239 45 274
                                        

« باید کارت برداری تو دیر گفتی اونو !» یونهی در حالی که صداش کمی کش دار شده بود رو به جیمین داد زد و باعث خنده‌اش شد .

وضعیت حال حاضرشون باور نکردنی بود ، بعد از خوردن شام دیرهنگام و خوشمزه ای که هایون پخته بود ، همگی پایین مبل ها نشسته بودن و مشغول جشن گرفتن با کیک کوچولو و سوجو شده بودن .

هایون بعد از دور اول کنار کشیده بود و برای جمع کردن و سر و سامون دادن به ظرف های شام به آشپزخونه رفته بود . جیمین وقتی دید که زن داره از جاش بلند می‌شه خجالت زده اصرار کرده بود که کمکشون کنه اما تمام خانواده با صدای بلند بهش غر زده بودن که اون مهمونه و بهتره که بشینه سرجاش .

البته بعد از لحظاتی مین یونگی هم ظرف های باقی مونده‌ی کیک رو جمع کرده بود و به دنبالش به آشپزخونه رفته بود .

از لحاظی این اتفاق برای جیمین که برای ساعات طولانی تو فشار قرار گرفته بود مثل زنگ تفریح برای نفس کشیدن به نظر می‌رسید .

تو تمام ساعات گذشته مین یونگی درست روبه روی جیمین نشسته بود ، لبخندهای بامزه و نخودی ای به حرف های برادرش می زد و گاهی در جواب حرف های پدرش اعتراضی می‌کرد که بامزه تر نشونش می‌داد .

جیمین عملا صد خودشو گذاشته بود که یک وقت چیزی نگه و یا حرکتی نزنه .

بعد از کمی نفس گرفتن و استراحت کردن که با شوخی های یونهی و ته مین گذشت پسر بزرگ تر خانواده مین با یک باکس دیگه سوجو برگشت و بعد از گذاشتن اون همه بطری وسط ، خودش کنار جیمین نشست .

جیمین نفس عمیقی کشید و فرومون های خوشحال پسر رو به داخل ریه هاش فرستاد اما بعد از چند ثانیه با آب دهن خودش خفه شد .

حاضر بود قسم بخوره که یونگی بوی نون خامه‌ای می‌داد . بوی شیرین و خوشمزه‌اش باعث شد که بزاقش بیشتر از قبل ترشح بشه و فکر لیس زدن پسر دوباره توی ذهنش جون بگیره .

لعنت بهش !

نفس عمیقش رو بیرون داد و سعی کرد با فکر کردن به چیزای مزخرف و دلسرد کننده جلوی پخش شدن فرومون هاش رو بگیره .

یونگی با دیدن حالت عجیب صورت مرد بزرگ تر کمی به سمتش خم شد و جیمین رو بیشتر از قبل سکته داد . «‌جیمین شی حالتون خوبه ؟ »

صداش مثل یک نسیم بهاری توی گوش های جیمین پخش شد و قلبش رو به تپش انداخت .

سرفه ای کرد تا صداش رو صاف کنه . « من خوبم ممنون .»

« بیاید همراه با نوشیدن بازی کنیم .» مین یونهی داد زد و بعد خم شد و جعبه کوچکی رو از کشوی عسلی چوبی کنار مبل بیرون آورد .

« هر کسی برد می‌تونه به بقیه مجازات بده . »

این شد که حالا تقریبا مست و پاتیل همه توی پذیرایی خونه‌ی مین ته مین نشسته بودن و هر کسی سعی داشت یک نفر دیگه رو متهم کنه و برنده بشه .

[‌ETHEREAL‌‌]Où les histoires vivent. Découvrez maintenant