برای جونگ کوک جین تموم کودکیش بود
پس براش هرکاری میکرد
وقتی از کودکیش وارد رقابت و محافظت از خانوادش شد
جین تنها کسی بود که اونو به بازی و دغدغه های کودکی میبرد
پس میتونست برای جین.. بخاطر جین مراقب نامجون باشه
در عوض اونا تو این فرصت میتونستن رابطشونو بهتر کنن
کِی میتونست جدی با تهیونگ صحبت کنه؟ بهش رسمی پیشنهاد بده
با یاداوری تهیونگ چشماشو از دلتنگی بست
باید بهش زنگ میزد؟ اصلا جوابشو میداد؟
شاید.. یه پیامک؟؟
Jk: چیکار میکنی
به دقیقه نکشید که صدای دینگ موبایلش بلند شد
تو جاش پرید تهیونگ جوابشو داده بود
Th: افتاب میگیرم
با تصور بدن برنزهای که دفعه دیگ باهاش رو به رو میشه تو جاش جا به جا شد
اون امگای لعنتی همه جوره دلبر و وسوسه کننده بود
Jk: دلت برام تنگ شده؟
Th: نه
با خنده دستشو روی صورتش کشید همینجوری راه نده کیم تهیونگ
Jk: من دلم برات تنگ شده
Th: خب کجایی
اوه.. تهیونگ کنجکاو شده بود؟ و رسما داشت دعوتش میکرد بره پیشش؟؟ لعنتی به نامجون و جین
اگه وسط دریا نبود همین الان میزد زیر همه چی
Jk: یه سفر کاری.. الان تو کشتیم
خوشحال بود
تهیونگ کنجکاو شده بود دربارش
Th: خیلی طول میکشه؟
اه قلبش
دوست داشت بلندشه بپره
Jk: نه خیلی زود برمیگردم پیشت
Th: زود برگرد فعلا
Jk: ..فعلا
موبایلشو کناری انداخت و روی کاناپه چرمی دراز کشید
اه کاش تهیونگ اینجا بود
با شنیدن صدای تیراندازی سریع از ارزوش پشیمون شد
شانس اورد تهیونگ داشت یه مکان امن افتاب میگرفت
اسلحشو برداشت و بیرون رفت
منتظر افراد چانگ ووک بود
با شنیدن صدای هلیکوپتر نیشخندی زد
اه چانگ ووک بیچاره حتی فکرشم نمیکردی جونگکوک اینقدر اماده بیاد؟
چانگ ووک از تو قایق کناری با دیدن جونگ کوک و بادیگاردای مخصوصش مشخصا جا خورد
حتی انتظار جینم داشت
ولی جئون؟ اصلا
افراد جونگ کوک از داخل کشتی و از هلیکوپتر به دشمن شلیک میکردن
موندن اونجا هیچ سودی نداشت
چانگ ووک راننده رو به عقب پرت کرد و خودش مسیر قایق عوض کرد
رو در رویی با جئون امکان پذیر نبود
مخصوصا الان
چی با خودش فکر کرده بود که با سه تا قایق اومده بود؟
ВИ ЧИТАЄТЕ
ꜱʜɪᴍᴍᴇʀ
Фанфікиꜱʜɪᴍᴍᴇʀ جئون جونگکوک الفایه خون خالصی که هیچ وقت فکر نمیکرد مجبور به قرار با امگایه گیلاسیی بشه که بعد ها قراره بهش دل ببازه و خب.. ایا تهیونگ اون امگایه گیلاسی... واقعا اون چیزیه که همه میبینن ؟ ________ _ داری چی میخونی پسرک گیلاسیم؟ + فقط یه جن...
