نسیم خنک شب از لای پردههای نازک رد میشد و توی اتاق میپیچید. هوا تمیز بود، سبک، و یه بوی ترکیبی ملایم از خاک نمخورده، چوب خیس، و تهمزهی نعناع توش حس میشد. نه خیلی مشخص، ولی کافی بود که بشه با یه نفس عمیق، حسش کرد.
چراغهای ریز زرد که دورتا دور ایوان کشیده شده بودن، نور آرومی پخش میکردن. نورشون ثابت نبود، کمی میلرزید، انگار با خودش نفس میکشیدن. صدا از اسپیکر گوشهی ایوان میاومد — یه موسیقی ملایم و بیکلام. نه غمانگیز، نه شاد. فقط ساده و روان، همقدمه با شب.
از دور، صدای آرام برگهایی که با باد تکون میخوردن شنیده میشد. همهچی سرجاش بود. هوا خنک بود، فضا ساکت، و زمان یهجوری کند شده بود که انگار عجلهای برای جلو رفتن نداشت.
جونگکوک وسط ایوان بود. پاهاش لُخت، تیشرت سفید گشادش از شونه افتاده بود و لپهاش یه قرمزی بامزه گرفته بودن. با موسیقی میرقصید، ولی نه از اون رقصهای معمولی که تو تمرینها انجام میداد. این یکی یهجور رقص کودکانه و شاد بود. پر از بیبرنامهگی، با حرکات کوچیک، خندهدار و شیرین.
– هیونگیییییی... من خیلییییی مستم...
صداش کشدار بود و با خندههای نرمی قاتی میشد که نمیتونست جلوشونو بگیره. لبخندش اونقدری خالص بود که کل فضا رو روشن میکرد.
تهیونگ با موهای شلخته ، از پشت پنجره در حالی که به چهارچوب در تکیه داده بود و دستهاش توی جیب شلوار خنکش قرار گرفته بود ، با لبخند آروم و عمیقی بی پروا بازی های جونگکوک رو تماشا میکرد .
جیهوپ با لبخندی خفه، بطری کوچیکی رو از روی میز برداشت، تکونش داد و رو به تهیونگ گفت:
– بنظرت بهش بگیم اونی که خورده دهانشویه بود نه الکل ؟
تهیونگ اما نگاهش از جونگکوک جدا نشد. چشماش برق میزدن، نه از خنده، نه از تعجب ؛ برقِ مهربونی بود. نگاهی که فقط برای یه نفر بود. فقط برای اون کوچولوی مستی که با شادی بیدلیل وسط ایوان میرقصید.
با لبخندی که شیرینتر از شکلات گرم بود، گفت:
– بهش نمیگیم.
جیهوپ پوزخند زد و سرش رو تکون داد. از کیم تهیونگِ عاشق ، چیزی جز این هم انتظار نمیرفت .
– باشه، ولی فردا یادش بنداز که رقص بالهش چه افتضاحی بود.
تهیونگ بیصدا خندید و دوباره تمام حواسش رو وقف پسر کوچولوش کرد .
جونگکوک بعد از چند دور چرخیدن ، دستاشو بالا گرفت و متوقف شد . سرش رو با حالتی متفکر رو به آسمون بلند کرد. بعد از کمی خیره شدن به ماه و ستاره های نورانی ، آروم برگشت و نگاهشو به تهیونگ داد ، لبخندش پهنتر شد و تلوتلوخوران اومد سمتش.
YOU ARE READING
Taekook ( one shot ) ^ ^
Fanfiction[ مجموعه وانشات های تهکوک ] 🤓🍒 - امیدوارم دوسشون داشته باشی توتفرنگی🍓
