بیونگهو، شاهزاده پیش کشی گوریو به رسم و آیین خاندان سلطنتی گوریو به خاک سپرده شد و مقره ای هر چندان کوچک اما در خور یک شاهزاده برایش ساخته شد
این لطف بزرگ امپراطور در حق یک گروگان پیش کش شده بسیار دور از تصور همگان بود زیرا این طور شاهزاده ها اغلب بعد از مرگ، اگر امپراطور زمان خیلی به آن ها لطف میکرد می گذاشت تا خدمتکاران خود شاهزاده آن را دفن کنند و هیچ مراسمی برای آن ها برگزار نمی شد
اما وحشی ؟! به عنوان یک امپراطور و جنگجوی اصیل در نهایت قدرت و اقتدار شاهزاده تبعیدی را با رسومات سلطنتی به خاک سپرد
تهیونگ: سرورم
امپراطور تنها بالای سر مقبره بیونگهو ایستاده بود که صدای پروانه را شنید
جونگکوک: جانم پروانه
پروانه لب تر کرد و به امپراطور نزدیک تر شد تا زمانی که جسم ظریفش در مقابل امپراطور قرار گرفت
تهیونگ: ازتون ممنونم بابت هر کاری که برای بیونگهو انجام دادید
این آن چیزی نبود که پروانه می خواست به زبان بیاورد، او از امپراطور سوالی داشت که در طول مراسم بیونگهو ذهنش را مشغول کرده بود
جونگکوک: ازم بپرس پروانه ..... تو سوالی از من داری
پروانه چشمانش را بسته و باز کرد، پلمی به آرامی حرکت بال های پروانه زد و نگاه خیره اش را به چشمان سیاه امپراطور داد
چشمانی که زیبا بودند اما ؟! زمانی که به بیونگهو و حال به مقره آن خیره میشدند درون شان حسادت و تنفر پدیدار میشدتهیونگ: من تنفر توی چشمات رو وقتی به بیونگ هو نگاه میکردی دیدم ، حتی حسادت رو دیدم و دلیلش رو می فهمم اما کمک ها و درمان کردن بیونگهو رو نمی فهمم وحشی ؟ !
وحشی دم عمیقی از حضور پروانه گرفت و دوباره نگاه اش را به مقبره کوچک بیونگهو داد
جونگکوک: من وحشیم پروانه و تو پروانه منی
وحشی نگاه نرم و نافذش را به پروانه داد که همچنان منتظر برای جواب سوالش به او نگاه می کرد
جونگکوک: بیونگهو زمانی که درباره آسمان حرف میزد باعث لبخند و ذوق تو میشد ..... آره من از فرط حسادت و تنفر از درون میسوختم اما ..... چطور می تونم به اون آسیب بزنم وقتی باعث میشد تو لبخند بزنی ؟
پروانه جوابی به وحشی نداد و سرش را پایین انداخت، وحشی بر خلاف وحشی بودن عاشقی امن بود
و پروانه هم دنبال همین بود « یک عاشق امن »یونگی: سرورم
با آمدن ژنرال، امپراطور به سمت او برگشت

YOU ARE READING
MONGOLIA BUTTERFLY (kookv)
Short Storyنام: پروانه مغولی 💫 به آرامی پانسمان وحشی را لمس کرد، کم کم سرش را جلو برد و با احتیاط بوسه ای به زخم وحشی زد جونگکوک: امروز به یک گله آهو برخورد کردم، به سمت یکی شون تیر نشونه رفتم تهیونگ: اما همراه سر تورال آهویی نیاوردی وحشی وحشی سرش را به سم...