چی؟
یعنی کیونگ هم فهمیده بود؟ بقیه چی؟
بقیه هم متوجه میشدند؟ ظاهرا این تغییرات اخیر به قدری واضح بوده که حتی بقیه هم از بیرون متوجه اش شدند.

کیونگسو ابروهاش رو بالا برد و کمی سرش رو کج کرد.
تازه متوجه شد مدتیه که مستقیم به صورت دوستش خیره شد و حتی پلک نزده.
سرفه مصنوعی ای کرد و چشمهاش رو از صورت دوستش گرفت.

_من که خوبم منظورت چیه؟

کیونگسو سری تکون داد و سمت در کلاس راهی شد.
_ اره خوبی فقط عین مجسمه ها به یه گوشه خیره میشی و میری تو فکر... معلوم نیست هوش و حواست کجاست.

در رو پشت سرش بست و چان رو توی کلاس خالی با افکارش تنها گذاشت.

دقیقا باید چه ریکشنی به این پارت از زندگیش نشون میداد؟

سوالی بود که خیلی دوست داشت جوابش رو بدونه.

________

روزها از پی هم میگذشتند و چان نه تنها پیشرفتی در زمینه متوقف کردن احساساتش نداشت بلکه حس میکرد بیشتر داره توی این باتلاق فرو میره.

با بک صمیمی تر شده بود.
بیشتر دوست داشت کنارش باشه. از ارتباط فیزیکی متنفر بود ولی این ارتباط با بک براش خوشایند و دوست داشتنی به نظر میرسید.
اولین باری که بک بغلش کرد، وقتی بود که بخاطر نمره خوبش ذوق زده شده بود.
و چان بعد از اون اتفاق دلش میخواست هر ثانیه اون پسر رو توی اغوشش فشار بده.
انگار یه قدم نزدیکتر شده بودند.

اخیرا تایم استراحت بین کلاسها پشت ساختمان خوابگاه منتظر میشد تا بک بیاد.

دوست نداشت جلوی دید بقیه باشند.
از مرکز توجه بودن بیزار بود.

کتاب روی پاش رو بست و سرش رو به دیوار پشتش تکیه داد. به هر حال که افکار بهش اجازه تمرکز نمیدادند.

با صدای قدمهای اشنایی، لبخند کمرنگی روی لبهاش نقش بست. ثانیه ای بعد شخص مورد علاقه اش کنارش نشسته بود.
با برداشته شدن کتاب از روی پاش، چشمهاش رو باز کرد و سرش رو سمت بک چرخوند.

_اینکه باید مزخرفاتی که تو
الان میخونی رو من سال بعد بخونم ازارم میده.

بک در حالی که نگاه سرسری ای به کتاب میانداخت گفت.

چان چیزی نگفت و فقط به تماشا کردن صورت سال پایینی مورد علاقه اش ادامه داد.
موهای لخت و مشکی رنگش روی پیشونی اش ریخته بودند، بینی فسقلی و بانمکش و چشمهای قشنگی که همیشه پر از شور و نشاط بودن.
لبهاش... چان تا به حال همچین مدل لبی ندیده بود، لبهاش انقدر خاص بودند که میشد گفت بک تنها کسیه که این فرم از لب رو داره.

بک سرش رو از کتاب بیرون کشید تا دلیل طولانی شدن سکوت سال بالایی اش رو جویا بشه.

_چیشده؟

This isn't the endWhere stories live. Discover now