ال تیمور با پوزخند وحشی مانندی که همیشه بر روی صورتش بود اتاق خواب سلطنتی را ترک کرد
و در پشت سرش شاهزاده ای مغموم و ترسو ماند که هنوزم هم در همان حالت التماس بوداما چیزی که هیچ کدام از این دو نفر متوجه اش نشدند حضور فرد سوم این مکالمه بود « ملکه مادر »
ملکه مادر هر چه با خود کلنجار رفته بود نتوانست خود را قانع کند تا ال تیمور و شاهزاده با یکدیگر تنها بمانند پس بعد از بیرون آمدن از اتاق خواب سلطنتی ندیمه هایی که خود برای شاهزاده دستچین کرده بود را مرخص کرد
و سپس در اتاق لباس سلطنتی که مجاور اتاق خواب سلطنتی بود پنهان شداز درز هایی که بین دیوار های چوبی توانست ال تیمور و شاهزاده را ببینید و مکالمه شان را بشنود
جونگکوک: ال تیمور لطفا به رحم کنید من می خوام زنده بمونم فقط می خوام زنده بمونم لطفا بهم رحم کنید
هر کاری بگید حاضرم انجام بدم
شما یه احمق می خواید من همون احمق می شم، یه عروسک خیمه شب بازی می خواید ؟ من همون میشم
قول می دم مطیع شما باشم فقط بهم رحم کنیداین حرف ها از دهان جونگکوک تموچین، نواده چنگیز خان مغول همان که قبایل مغول را متحد و مغول را بر جهان چیره کرد بیرون می آمد
در حالی که در مقابل شیطانی مثل ال تیمور زانو و لحن ملتمس اش دل سنگ را آب می کنداین برای ملکه مادر بسیار سنگین و در آورد بود به طوری که ملکه در سینه اش دردی را احساس کرد که برای لحظه نفسش را برید
اما اهمیت دادن به آن درد زیاد طولی نکشید چرا که ال تیمور به سمت شاهزاده قدم برداشت و روی یک زانوی خود نشست
ملکه مادر دید که ال تیمور شانه های لرزان شاهزاده را در دستان زمخت خود گرفت و جمله ای به زبان آوردال تیمور: راحت بخوابید سرورم، یک عروسک خسته به کار من نمیاد
ملکه مادر جمله ال تیمور را شنید اما درد آور تر از جمله ال تیمور تمسخری بود که در چهره نخست وزیر مشهود بود
و باز هم درد آور تر از تمسخر چهره ال تیمور این بود که شاهزاده یک رذل ترسو است و این یعنی حکم رانی ابدی ال تیمور و زجر های ادامه دار مردم بیچارهاحساس شرمندگی تمامی وجود ملکه مادر را در بر گرفت و او را به زمین انداخت
ملکه مادر در مقابل مردم ، مقامات ، سلطنت و از همه مهم تر در مقابل چشم های پر از امید تهیونگ شرمنده بودملکه مادر جواب تهیونگ را چه خواهد داد ؟ تهیونگی در تمامی مدت این دو سال در کنار او، مردم و سلطنت بود؟
ممکن جوابی برای دادن به تهیونگ داشته باشد ؟
تهیونگی که سال هاست از خودش میزند و به مردم کمک می کند بدان آنکه بایان بفهمد ؟ملکه مادر در مقابل تهیونگ هزاران برابر شرمنده تر از مردم و مقامات و سلطنت بود ..........

YOU ARE READING
MONGOLIA BUTTERFLY (kookv)
Short Storyنام: پروانه مغولی 💫 به آرامی پانسمان وحشی را لمس کرد، کم کم سرش را جلو برد و با احتیاط بوسه ای به زخم وحشی زد جونگکوک: امروز به یک گله آهو برخورد کردم، به سمت یکی شون تیر نشونه رفتم تهیونگ: اما همراه سر تورال آهویی نیاوردی وحشی وحشی سرش را به سم...