6

368 75 13
                                    

( یکماه بعد / یوآن )

فصل زمستان از راه رسیده است، سرما در یوآن سرکشانه گشت میزند و کسی توانایی مهار آن را ندارد

سرما زمین ها را فاقد فایده کرده، گیاهان و حیوانات را در خفا پنهان کرده، خورشید را به خواب برده، جاده ها را صعب‌العبور کرده

سطح زمین به غایت یک متر از برف پوشیده شده، رودخانه ها یخ زدند و ماهی های داخلشان به درون و لا به لای سنگ ها پناه بردند و پرندگان قبل از رسیدن زمستان کوچ کردند

سرما مغز استخوان ها را هدف گرفته، مردم برای محافظت از گرمای بدن خود در برابر سرما از پوستین ها، لباس ها و جوراب های پشمی استفاده می کنند
چندین لایه لباس پشمی را روی هم می پوشند، از ذغال هوایی که در فصل بهار و تابستان ساخته اند استفاده می کنند
و برای گرم شدن بدن غذای بیشتری نسبت به قبل می خورند

اما در پایتخت، در گوشه ای از شهر مردم توان استفاده از پوستین، جوراب و لباس های پشمی ندارند
حتی هیزم و غذای کافی برای زنده ماندن ندارند و در فصل زمستان اکثر عزیزان شأن را از دست می دهند

« محله گداها » مردم فراموش شده ای که ال تیمور پشیزی برای آنها ارزش قائل نیست، طبقه پست و پایین مرتبه جامعه اهمیتی برای هیچ یک از بزرگان ، مقامات و اشراف ندارند
زنده و مرده بودن آنها برای کسی مهم نیست و حتی طبقه بالا رقبای برای به کار گیری آنها ندارند

طبقه پایین تنها یک امید دارند ، ارباب جوانشان که هفته ای حداقل یک بار به آنها سر زده و به آنها رسیدگی می کند
گاهی به آنها غذا می رساند و گاهی پول

معمولاً نصف شب زمانی که کسی در خیابان ها و کوچه پس کوچه های شهر پرسه نمی زند همراه محافظ خود به محله گداها می آید

& هی ارباب اومدن ، ارباب اومدن

مردی با صدای آرومی رو به جمع منتظر گفت، ارباب جوان پیغام داده بود که امشب میاد

ته: هی من اومدم

جمع منتظر با لبخند تعظیم کردند و با خوش رویی به ارباب جوان خوش آمد گفتند

¢ خوش اومدید ارباب

ته: هی چندبار بهتون بگم منو این طور صدا نزنید

مرد لبخند خجلی زد و سرش را پایین انداخت، تهیونگ خنده آرومی کرد و کیسه همراهش را روی زمین گذاشت

ته: براتون پارچه پشمی آوردم تا هر چیزی که بیشتر به صلاح تون بود رو بدوزید و استفاده کنید

مردی جلو اومد و با بغض و لبخند کیسه را از دست تهیونگ گرفت، تهیونگ با گرفته شدن کیسه اول لبخندی زد سپس از زیر شنل گرم خودش کیسه ای سکه بیرون آورد و به سمت بزرگ جمع گرفت

MONGOLIA BUTTERFLY (kookv)Where stories live. Discover now