Last part💵

74 6 3
                                        

«جنی»

پلیس وارد شد ولی همشون زخمی بودن

پسرا و بقیه رفتن کمکشون

-چخبر شده؟

رزی با ترس این سوالو کرد

-ما تمام این چند روز دنبال شماها بودیم ولی خب نمیدونستیم آنقدر افراد دارن و ما جلوشون کم اوردیم

-با به یسری نیرو نیاز داریم یا بهمون کمک کنن تا از اینجا نجات پیدا کنین

تهیونگ همراه با جونگ کوک و جیمین و جین و یسری دیگه بلند شدن و سمتشون رفتن

بهمون نگاه کردن

تو چهرمون سه حالت بود

ترس،نگرانی،تعجب،بغش

تهیونگ دم گوشم زمزمه کرد

«زودی بر میگردیم»

اسلحه هارو برداشتن و آماده رفتن شدن

دخترا هم دست کمی از من نداشتن

لیسا و رزی داشتن با بغض بهشون نگاه میکردن

من و جیسو هم با نگرانی و ترس

---------------------
«تهیونگ»

نمیدونستیم قراره زنده برگردیم یانه

حتی اگه شده ما بمیریم تا دخترا بتونن فرار کنن

بهمون بی‌سیم دادن

داشتیم با احتیاط می‌رفتیم

Squid gameWhere stories live. Discover now