<part 27☁️🌱>

2.6K 257 126
                                    

<jimin>

شب شده بود.
از صبح اینجا بودیم چون ددیا بخاطر اینکه چند روزی
به پکشون سر نزده بودن کلی کار داشتن که بهش رسیدگی کنن ولی تازه هیونگای ددی ها هم اومدن اینجا الانم ددی تهیونگ تازه پوشکمو عوض کرده بود و و یه شیشه شیر داده بود دستم بعد با لبخند مهربونی بوسه ای روی سرم زد و بهم سفارش کرد که از اتاق بیرون نرم از اتاق خارج شد سویون هم پیشم بود هردومون توی یه اتاق بودیم و ددیه مهربون سویون یعنی عمو جیهوپ به سویون هم یه شیشه شیر داده بود و به من و سویون تاکید کرد تا وقتی نیومدن دنبالمون از اتاق بیرون نریم
چند دقیقه ای میشد که عمو جیهوپ رفته بود بیرون ولی جفتمون هیچی نمیگفتیم و فقط شیر می‌خوردیم.
بالاخره وقتی شیرمو تموم کردم شیشه شیر خالیمو گزاشتم روی میز و سمت سویون چرخیدم.
سویون از وقتی که اومده بود عجیب رفتار میکرد هی تو جاش وول می‌خورد و راحت نمیتونست بشینه با تعجب بهش گفتم(هی سویون خوبی؟)سویون هول شده سرشو بالا آورد و بهم نگاه کردم(هاااا آم با منی؟)با تعجب گفتم(جز من و تو کس دیگه ای توی این اتاقه؟)سویون سرشو پایین انداخت معلوم بود که خجالت کشیده ولی با صدای آرومی گفت(نه خب فقط منو و توییم)دستمو روی شونش گزاشتم و با لحن آرومی گفتم(هی سویون ما دوستیم اگر مشکلی هست بگو بهم)سویون دوباره تو جاش جا به جا شد و پوف کلافه ای کشید(هیییی چیزی نی فقط قبل از اینکه بیایم اینجا تنبیه شدم)با بهت گفتم(مگه چطوری تنبیه شدی که اینقدر اذیتی؟)بی پروا و با کلی بازی گفت(خب پلاگ کردن تو بوتی قشنگم)با حرف سویون تعجب کردم پلاگ دیگه چی بود؟مگه تنبیه فقط اسپنک نبود؟سوالای تو سرمو از سویون پرسیدم(ام مگه تنبیه فقط اسپنک نبود؟)سویون چند ثانیه با تعجب نگاهم کرد و چند بار پلک زد و گفت(ام ببین تنبیه روش های مختلفی داره که راحت ترینش اسپنک اما خب هرچقدر این تنبیه ها سخت باشه خیلی خیلی لذت بخشه)اوهی گفتم و با صدای آرومی گفتم(من فقط یبار تنبیه شدم که اونم اسپنک بود)سویون چشمکی بهم زد و شیطون گفت(ههههه نترس سخت تر از اسپنک در انتظارته)با خجالت سرمو خاروندم و گفتم(میگم....پلاگ درد داره؟)سویون اومی کشید و گفت(خب اگر عادت کرده باشی نه خیلی ولی اینکه یه چی توت باشه یکم سخته)سری تکون دادم و چیزی نگفتم ولی با یادآوری چیزی با خنده گفتم(فضولی نباشه هااااا ولی چیشد که تنبیه شدی؟)سویون قهقه ای زد گفت(ههههه خب میدونی ددی جیهوپم و ددی یونگیم خوابیده بودن تو بغل هم بعد منم چون نزاشتن دومین بسته چیپس خووووشمزمو بخورم تلافی کردم و روی صورتشون با ماژیک نقاشی کردم که از شانس گندم همون موقع ددی یونگیم از خواب بیدار شد بعدم ددی جیهوپم و بعدشم دیگهههه خودت میدونی)با دهن باز بهش نگاه کردم که دهنمو بست و با شیطنت و خنده گفت(ببند مگس نره)با شوک گفتم(تو چقدر شیطونییییی)سویون لبخندی زد و گفت(دیگه ما اینیم دیگهههه)بعدش با لحن شیطانی گفت(پایه ای یه کاری کنیم جیمین؟)با ترس گفتم(چه کاری؟)خنده ای کرد و لپمو کشید(نترس بچه....میگم اینجا باغ پشتیش خیلی خیلی خوشگله بعد یه درخت سیب داره که سیباش خیلیییی خوشمزست نظرت چیه بریم باغ پشتی؟)با ترس‌گفتم(ولی سویون ددی هامون گفتن نریم بیرون از اتاق)سویون چشمکی زد و گفت(نترس بابا زودی میریم میایم تروخدا نه نگووووو)بعد چشماشو مظلوم و گرد کرد پوفی کشیدم میترسیدم ددی هام بفهمن و از دستم عصبانی بشن ولی خودمم یکم دلم شیطنت میخواست پس با لبخند روبه سویون گفتم(قبوله ولی زودی برمیگردیم)سویون با ذوق بوسه ای روی لپم زد و گفت(ووییییی تو چقدر پایه اییییی بزن بریم پس)سری تکون دادم و بلند شدم خداروشکر ددی هامون کاپشن هامونو گذاشته بودن توی همین اتاق چون بیرون هوا خیلییییی سرد بود دیگه داشتیم به زمستون نزدیک میشدیم و هوا خیلی سر میشد.
بعد از پوشیدن کاپشن هامون سویون جلوتر از من رفت و در اتاق رو با کوچیک ترین صدای ممکن باز کرد و هردومون از اتاق اومدیم بیرون صدای صحبت ددی جونگکوکم که با لحن خیلی جدی حرف می‌زد تا بالا میومد.
سویون دستمو گرفت و آروم از پله ها پایین اومدیم خیلی خیلی در تلاش بودیم که صدایی بلند نشه تا بالاخره به طبقه پایین رسیدیم سویون دستمو ول کرد و آروم دم گوشم پچ زد(ببین حواست باشه میخوایم از در اصلی بیرون بریم ددی هامون دقیقا همینجان پس بی سروصدا باش)باشه ی آرومی گفتم که سمت در رفتیم خداروشکر اون آدمایی که قبلا جلوی در بودن الان نبودن فک کنم بادیگارد بودن
سویون آروم در چوبی رو باز کرد که هردومون بیرون اومدیم از کلبه.
سویون در رو بست و با ذوق سمتم برگشت و گفت(عملیات با موفقیت به پایان رسییییید یسسسسس)خنده ای کردم و با ذوق گفتم(زود باش بریم باغ پشتی دلم میخواد زود ببینمش)سویون سری تکون داد و دستمو گرفت و کشید
بدو بدو سمت قسمت پشتی کلبه رفتیم که سویون با ذوق گفت(چشماتو ببند زود)با اخم گفتم(یااااا برای چییییی)سویون گفت(عههههه ببیند چشماتوووو)پوفی کشیدم و چشمامو بستم که سویون دستاشو روی گشمام گذاشت و گفت(خببببب حالا راه بیوفت)آروم آروم شروع کردم به راه رفتن تا بالاخره ایستادیم که سویون دستاشو از روی چشمام برداشت و با ذوق گفت(به باغ اسرار آمیز ما خوش اومدیددددد)آروم چشمامو باز کردم و با بهت به اون منظره زیبا و خوشگل خیره شدم
خیلییییی خوشگل بودددد اونجا چند تا درخت از میوه های مختلف وجود داشت ولی قوی ترینشون یه درخت سیب خیلی بلند بود که زیرش یه حوض کوچولو وجود داشت و کنارشم یه صندلی چوبی وجود داشت
سویون دستشو روی شونم گذاشت و با ذوق گفت(بیا بریم سیب بشناسیم بدووو)با ذوق سری تکون دادم که هردومون دویدیم سمت درخت سیب به سیبای درشت و قرمز خیره شدم آبدار و خوشمزه به نظر می‌رسیدن سویون یه سیب که خیلی نزدیک بود رو کند و گاز محکی بهش زد و اومی کشید آب دهنمو آروم قورت دادم منم سیب میخواستم سرم رو بلند کردم و به سیبا نگاه کردم ولی با دیدن یه سیب خیلی بزرگ قرمز آب دهنمو محکم قورت دادم من اون سیبو میخواستم ولی خب خیلی بلند بود دستم بهش نمی‌رسید
ولی با یادآوری چیزی سری کاپشنم رو در آوردم و انداختم رو سر سویون که با بهت درحالی که سیب تو دهنش رو می‌جوید گفت(هی چته؟چیکار داری میکنی؟)به اون سیب اشاره کردم و گفتم(من اون سیبو میخوام ولی خیلی بالاست میخوام از درخت برم بالا بچینمش)سویون با بهت گفت(نه جیمین خطرناکههه)بی توجه به حرفش پامو به تنه درخت تکیه دادم تو یه حرکت ازش بالا رفتم و در همون حال گفتم(هههه نترس سویون من استاد این کارم)سویون با ترس نگاه کرد و چیزی نگفت اون سیب نک درخت بود و رسیدن بهش سخت.
ولی من پارک جیمینم میتونم بهش برسم و بلهههه بالاخره بهش رسیدم و دستمو روش گزاشتم و کندمش با ذوق سمت سویون چرخیدم تا بگم تونستم سیب رو بچینم که یدفعه پام رو روی شاخه اشتباهی گذاشتم که شاخه شکست جیغ خیلی بلندی کشیدم و از روی درخت به اون بلندی پرت شدم پایین.....

_________________________________________

سلام به ریدرای بی معرفتم🥲
قشنگا اصلا از پارت قبل حمایت نکردید خیلی ناراحت شدم😞
دیگه ددی های گرگینه من رو دوست ندارید؟🥺
ولی هرچی لطفا از این پارت حمایت کنید🙂💜
و خب من از این به بعد کاری که دلم نمیخواست انجام بدم رو انجام میدم یعنی برای پارت ها شرط میزارم😶
و تا زمانی که ووت و کامنت به اون میزان درستش نرسه متاسفانه پارت آپ نمیشه🥲🥲🥲
و همین دیگه بوس به کلتون🫠💜
شرط آپ پارت بعد❗️❗️
تعداد ووت=140تا
تعداد کامنت=100تا

𝑴𝒚 𝒘𝒆𝒓𝒆𝒘𝒐𝒍𝒇 𝒅𝒂𝒅𝒅𝒊𝒆𝒔🐺🪽Where stories live. Discover now