18

2.7K 295 63
                                    

علامت مکالمه
هوسوک =
جنی *
لیسا #
نامجون -
جونگکوک _
یونگی ÷
جین ×
تهیونگ +

***************
"راوی"

لیسا نشسته بود و به سبد روی میز که حامل نوزاد بود نگاه میکرد جنی و لیسا خیره نگاهش میکردن.
=خب بگو ببینم جریان این بچه چیه؟ این ربطی به جنازه ای که گفتی داره؟

لیسا سر تکون داد و سرش بلند کرد.
#تو جنگل وقتی داشتم دنبال گل واسه جنی میگشتم پیدا کردم امروز یعنی خیر سرم از نامجون اوپا مرخصی گرفتم یکم با جنی وقت بگذرونم اما صداش شنیدم نمیتونستم نرم جلو وقتی پیداش کردم خیلی گرسنه بود انگشتم انقدر مکید تا خوابش برد یه نامه پیدا کردم تو سبدش..

به اینجای حرفش که رسید دست دراز کرد و نامه رو از سبد خارج کرد و به دست هوسوک داد.

#اینارو توش نوشته بود اولش گفتم سرکاریه ترسیدم بیارمش حس میکردم بچه دزدم کلا گذاشتمش اومدم اما...

سرش پایین انداخت و سرش میون دستاش گرفت.
#وقتی برگشتم مطمئن بشم حالش خوبه و گیر حیوونا نیوفته یا گرگای ولگرد بالا سرش نباشن دیدم یه بتایی با چاقو بالا سرشه و گردن بندش تو دستش گرفته میخواست بچه رو بکشه نتونستم خودمو کنترل کنم و....کشتمش.

جنی هینی کشید دستش روی دهنش گذاشت و با چشمای گشاد شده به جفتش نگاه میکرد.
=اون چی گفت لیسا؟

لیسا همراه بغض گفت.
#داشت میگفت دنبالشن تا بکشنش یکی هست در به در دنبال اینه این بچه رو بکشن اینم آدم همون بود انگار وقتی جنازه بچه رو تحویلش بدن همراه این گردنبند پاداش بهشون میده گف آدم پارک شین یانگه اون میخواد این بچه رو بکشه قبل از اینکه حمله کنم سمتش میگفت حروم زاده اس.

هوسوک متعجب به نوزاد نگاه کرد.
=اون یه پارکه؟
لیسا تایید کرد و گردنبند طلایی رنگ رو از زیر‌ پتو بیرون کشید.
#اون مرتیکه زنجیرش پاره کرد اما قبل اینکه با بچه فرار کنیم برش داشتم حتما خیلی مهم و با ارزشه.

جنی بغض کرده بود به اون فرشته کوچولوی خوابیده نگاه میکرد و غصه می‌خورد.
چطور دلشون میومد اونو از بین ببرن؟

بالاخره پزشک رسید و مشغول رسیدگی به زخم های ریز و درشت لیسا شد.
جنی ایستاد و اون کوچولو رو توی بغلش کشید.
جیمین از حس رایحه شیرین هلو حین خواب لبخندی زد و با دستش به لباس جنی چنگ انداخت.

هوسوک پشت سر جنی به جیمین کوچولو نگاه میکرد.
=اون گرسنه اس جنی میگم واسش شیر خشک و لوازم بگیرن میتونی فعلا ازش مراقبت کنی؟

جنی از خدا خواسته سر تکون داد.
پزشک پک: بتا سوک متاسفانه جراحات لیسا شی خیلی زیاده ممکنه زمان زیادی صرف بشه من به دستیارم خبر میدم خودش برسونه.
=هرکار لازمه انجام بده.

فقط بهم بگو/Just Tell meWhere stories live. Discover now