13

3.2K 320 91
                                    

علامت مکالمه

تهیونگ +
جونگکوک _
جین ×
هوسوک =
نامجون -
لیسا #
جنی *

****************
"جین"

رو به کارگرای جدید گفتم.
×طبقه بالا انتهای راهرو اتاق دومی لطفا فقط مراقب باشید سر و صدا نکنید آلفا و لونا خوابن.

چهار نفرشون سر تکون دادم و طبقه بالا رفتن.
بیشرفا این چهارمین تختیه که میشکنن چه گوهی دارید می‌خورید؟

نفس عمیقی کشیدم روی کاناله دراز کشیدم.
هیونا لیوان شیر گرمی برام آورد ازش تشکر کردم و سر جام نشستم.
چشمام روی هم گذاشتم بالاخره سومین روز تموم شده و عمارت یکم آرومتر به نظر میرسه توی این سه روز کل عمارت خالی شده بود از صدای بلند لونا و آلفا هیچکس نمیتونست توی عمارت بمونه چون فوری میزد بالا...اوه لعنتی یاد صداهاشون میوفتن میخوام گوشام بکنم بندازم جلو سگ.

مجبور شدم کل عمارت خالی کنم فقط افراد ضروری برای مراقبت بزارم.
چند نفر مراقب درب اصلی ساختمون بودن و دو تا از خدمه ها شیفتی اتاق رو تمیز میکردن و غذا براشون میبردن.
بدبختای هورنی.

حدودای ظهر بود که تهیونگ از پله ها با شلوار گرمکن مشکی همراه تی‌شرت سفید و موهای ژولیده پایین اومد.

جلوی تلویزیون نشسته بودم و سخت مشغول مطالعه بودم.
+صبح بخیر هیونگ.

سرم از کتاب بیرون آوردمو سر تا پاش بررسی کردم.
خداروشکر سالمه این داد و هوار هایی که من شنیدم قطع به یقین تلفات جانی باید میدادن.
×صبح که نه ظهر بخیر دونسنگ.

خمیازه ای کشید و سری تکون داد کنارم روی مبل لش کرد سرش روی شونم گذاشت.
+خیلی خستم احساس میکنم کوه جا به جا کردم.

×والا کوه که جا به جا نکردی ولی انگار داشتی تو زمین سوراخ حفر میکردی پفیوز.
خنده ای کرد سرش بیشتر رو شونم فشار داد.
با صدای کشیده شدن دمپایی های روی پله ها نگاهی به راه پله انداختم.
جونگکوک با ظاهری بدتر از تهیونگ از پله ها پایین میومد.
جوری لنگ میزد که حس میکنم کونشو از دست داده باید ببریمش پیوند بزنه تا دوباره سالم بشه.

خواب‌آلود اونطرفم لش کرد سرش روی اون شونم گذاشت.
_ظهر بخیر هیونگ.

×ظهر بخیر کوکی حالت خوبه؟ درد نداری؟
سرش بلند کرد نگاه سرزنشگری نثار تهیونگی کرد که چشماش بسته بود.
_اگه این دیلاق بزاره آره خوبم.

تهیونگ لای پلک راستش باز کرد نگاهی به ما انداخت.
+با منی؟

جونگکوک چشم غره ای رفت و دوباره سرش روی شونم گذاشت.
_نه پس با عمتم.

حوصله این بحثا و حرفای چرت و پرتشون نداشتم ناگهان بلند شدم که سر جفتشون به هم خورد و صدای آخشون بلند شد.
×بلند شید ببینم تنبلا چهار روزه ازدواج کردید جای اینکه به مسئوليت هاتون برسید همش دوتاییتون خوابیدید یا تهیونگ داره دیکش میکنه تو جونگکوک یا دارید غذا می‌خورید تا برید راند بعد این چه وضعشه؟

فقط بهم بگو/Just Tell meWhere stories live. Discover now