سلام عشقاااااا💜🥺
قشنگا واقعا ازتون ممنونم برای پارت قبل سنگ تموم گزاشتید🫠
امیدوارم برای همه ی پارت ها همین طور بهم انرژی بدید😊
واقعا ممنونم قشنگا🦋_________________________________________
<jungkook>
با حرف تهیونگ لبخندی زدم و بوسه ی خیسی رو شقیقش زدم با صدای زنگ گوشیم دستمو از دور تهیونگ باز کردم و گوشیمو از روی پاتختی برداشتم با دیدن اسم جین هیونگ با تعجب آیکون سبز رو کشیدم و گوشی رو گزاشتم دم گوشم که صدای حرصی جین هیونگ بلند شد(جئون واکینگ یا همین الان اون دیک کینگ سایزتو از تو اون سوراخ تهیونگ اسکل تر از خودت درمیاری و میاید پایین یا همین الان با ماهیتابه میام بالا سرتون گنشید پاییین)و بعد زرتی گوشی رو قطع کرد جنی شده بود؟هوفی کشیدم به تهیونگ نگاه کردم فکر کنم حرفای جین رو شنیده بود چون لپاش سرخ شده بود با لبخند خم شدم و گازی از لپش گرفتم و از روی تخت بلند شدم(هیییی خجالت نکشه ته پاشو بریم پایین تا جین هیونگ نیومده از دیک دارمون نزده)تهیونگ درحالی که با درد از روی تخت بلند میشد نالید(ایییی جونگ کوک آبت تو سوراخمه لعنتی چرا نزاشتی خالیش کنم)خنده ی شیطونی کردم(دلم توله میخواد)با حرفم با صورت قرمز شده سمتم چرخید و تیشرت خودش که روی تخت بود رو برداشت و سمتم انداخت(ساکت شووو ایش بزار یک روز از اومدن جیمین بگذره بعد بگو)لبخندی زدم و لحن خماری گفتم(آه عشقم اینطوری دوتا توله داریم هردوشون رو بزرگ میکنیم)با دیدن صورت سرخ تهیونگ از حرفم پشیمون شدم که ته با صدای کنترل شده ای گفت(کوک همین العان از جلوی چشمام گمشو)با شیطنت گفتم(ولی من میخوام برم حموم از تنهایی حموم کردن هم خوشم نمیاد پس باهم میریم حالا پاشو بریم حموم)تهیونگ با عصبانیت گفت(یااااا من با تو نمیام حموم کمرم در میکنهههه)با تعجب الکی گفتم(عه وا عشقم من کی حرف از سکس زدم خرس عسلی من)تهیونگ چشماشو ریز کرد و گفت(کاملا مشخصه)لبخندی زدم و با یه حرکت بدن لختشو برآید بغل کردم(بیا بریم حموم و بعدش بریم پیش پسر کوچولومون خیلی وقته که تنهاست)با حرف من تهیونگ دستشو دور گردنم محکم تر کرد و با نگرانی گفت(پس زود باش کوک)سری تکون دادم و وارد حموم شدم و در حموم رو بستم
[20 دقیقه بعد]
<Taehyung>با غر غر درحالی که لنگ میزدم از حموم بیرون اومدم(ایششش مرتیکه خرگوش میگه سکس نمیکنیم لعنتی ۲ راندددد خدا لعنتت کنه آخ کمرمممم)جونگکوک درحالی که میخندید پشتم اومد(نه که تو خوشت نمیومد قشنگم)و بعدش صداشو شهوت ناک کرد ادای منو درآورد(آههههه عشقمممم محکم تر به فاکم بدهههه اومممم آخ خیلی بزر....)نزاشتم حرفشو تموم کنه دستمو محکم زدم روی دهنش(ببند دیگهههه زودباش آماده شود بریم پایین)کوک درحالی که میخندید بوسه ای رو ی کف دستم زد و سمت کلوزت روم رفت و درشو باز کرد و واردش شد منم پشتش واردش شدم و سمت قفسه لباسای خودم رفتم و یه تی شرت سبز لجنی و شلوار بگ نخی شیری رنگ برداشتم و تنم کردم
به کوک نگاه کردم اونم یه تی شرت مشکی تنش کرده بود با یه شلوار نخی مشکی هردومون سمت میز آرایش رفتیم که کوک سشوار رو درآورد و به برق زد و بعد از خشک کردن موهای من و موهای خودش هر دومون از اتاق بیرون اومدیم و سمت اتاق جیمین رفتیم و درو باز کردیم ولی با دیدن اتاق خالی نگران شدیم اما کوک گفت(نگران نباش فکر کنم جین هیونگ بردتش پایین)سری تکون دادم و درو بستم و درحالی که پنگوئنی راه میرفتم از پله ها اومدم پایین جونگ کوک هم پشتم می اومد با دیدن جمع هیونگا و جیمین لبخندی زدم و سمتشون حرکت کردم که صدای نامجون هیونگ بلند شد(هی ته خوبی؟چرا اینطوری راه میری)با حرف نامجون دوباره گونه هام رنگ گرفت که کوک از پشت سرم بلند شد(چیزه خواصی نیست هیونگ)و بعدش دستمو گرفت و هر دو سمت جیمین رفتیم با درد روی مبل کنار جیمین نشستم که صدای کیوت جیمین بلند شد(ددی جونم؟خوبی؟)با لبخند بوسه ای روی موهای خوش رنگش زدم(آره پسرکم خوبم)جیمین لبخند بامزه ای زد وسری تکون داد با شنیدن صدای جدی کوک که یونگی و نامجون هیونگ رو خطاب کرده بود گفت(همه چیز مرتبه؟یا باز دارن اذیت میکنم؟) با حرف کوک منم جدی شدم و به صورت هیونگا نگاه کردم که صدای یونگی بلند شد(اوممم بعد از اون کاری که تو کردی هیچکدومشون خا..)با نشستن دست هوپی روی دهن یونگی حرفش نصفه موند که هوپی با صدای حرصی گفت(مگه صدفعه نگفتم پیش بچه ها فحش ندهههه)با کارای اون دوتا همه با صدای بلند زدن زیر خنده یونگی دوری به چشماش داد و به دست جیهوپ اشاره کرد تا دستشو برداره هوپی هم بعد از یه چشم غره دیگه دستشو از روی دهن یونگی برداشت و سویون رو بیشتر به خودش نزدیک کرد
کوک درحالی که هنوز میخندید گفت(ههههه خیله خب کدوم باند باز از این غلطا کرده؟)نامجون با پوزخند زد و گفت(شراب قرمز)با شنیدن اسم بزرگترین دشمن مون اخم محوی روی پیشونیم نشست هر چقدرم که این بلند با ما دشمن باشه به پای باند ما نمیرسید باند ما و نامجون و یونگی باهم ادقام شده بود و ازمون یه تیم شکست ناپذیر تو کل جهان ساخته بود هیچ غلطی نمیتونستن بکنن کوک تا خواست چیزی بگه هارامونی سر خدمتکار عمارت وارد پذیرایی شد و با صدای آرومی گفت(قربان غذا آمادست میز رو بچینیم؟) کوک با جدیت روبه هارامونی گفت(ازتون ممنونم هارامونی بی زحمت میز رو بچینید)هارامونی با تعظیم دیگه ای از پذیرایی بیرون رفت که صدای جین هیونگ بلند شد(هی جیمینی اتاقتون دوست داشتی؟تمام وسایلتو ددیات سفارش دادن ولی چیدمانش رو منو نامجون انجام دادیم)جیمین با ذوق سرشو از روی سینم برداشت و تند تند سرشو تکون داد(آرههه عمو واقعا خیلی خوشگل شده ازتون ممنونم)نامجون هیونگ لبخند مهربونی زد که چال لپاش معلوم شد(خواهش میکنم عزیزم)با صدای هارامونی گه میگفت میز رو چیدن همه پاشدیم تا سمت میز بریم که کوک رو به نامجون گفت(هیونگ یه دقه وایستا کارت دارم) بی توجه به حرف کوک هممون به جز اون دونفر سمت میز غذاخوری رفتیم<jungkook>
با مطمعن شدن از اینکه همه رفتن روبه هیونگ گفتم(نامجون هیونگ میتونی یه معجون برای ته درست کنی؟)نامجون هیونگ اخم محوی کرد(چه معجونی؟)با شیطنت گفتم(خب میخوام دوباره بتونه شیر بده)نامجون با درک حرفم قهقه ی بلندی زد و دستی به شونم زد(هههه واییی کوک خیلی شیطونی مرتیکه ولی برا جیمین میخوای دیگه؟)خنده ی خرگوشی کردم و سری تکون دادم(آره هیونگگگ حالا درست میکنی؟)نامجون چشمکی زد و گفت(همین امشب روش کار میکنم حالا بریم برای شام)درحالی که سمت بقیه میرفتیم با خنده گفتم(مرسی هیونگ عزیزم)

YOU ARE READING
𝑴𝒚 𝒘𝒆𝒓𝒆𝒘𝒐𝒍𝒇 𝒅𝒂𝒅𝒅𝒊𝒆𝒔🐺🪽
Romanceبرشی از رمان📃🌱 +ددیییییی ×چی شده پسرم چرا داری باز نق میزنی؟ +خو ددی از وقتی هانول اومده فقط به اون توجه میکنید مگه من بیبی تون نیستم؟🥺 ددی کوک همونطور که بغلم میکرد دم گوشم زمزمه کرد ÷ولی تو فقط جوجه کوچولوی مایی پسر کوچولوی حسود من....🫠 جیمین...