part 10

2.1K 209 378
                                        

.

صبح روز بعد

نور آفتاب ، سکوت صبح و البته آقای نلسونی که دقیقا اومده بود و روی سینه ی یونگی نشسته بود و توی چشماش زل زده بود.
یونگی هم که مدتی بود بیدار شده بود برای اینکه جیمین بیدار نشه حرکت نکرده بود و داشت مسابقه چشم تو چشم با اون گربه میزاشت.
وقتی دید امکان نداره برنده بشه بیخیال شد
- باشه بابا.... تو بردی.... اصلا پلک هم بلدی بزنی؟

گربه خودشو کمی لوس کرد و میو میو کرد.
- ششش.... بیدار میشه.

البته جیمین اصولا همیشه با همین صداها و اعلام گرسنگی اون گربه بیدار میشد و الان هم آروم چشماشو باز کرد و با همون نور شدید و تاری دید دست انداخت تا پیداش کنه
+ کجایی عزیزدلم؟

ولی به جای گربه صورت یونگی رو محکم گرفت. یکم چشماشو بازتر کرد و یونگی با لبخندی بهش گفت
- سلام به تو عزیزم!

جیمین دستشو عقب کشید و اخم شدیدی کرد
+ با تو نبودم.
- من عزیزت نیستم؟
+ پر رو نشو. برو اونور.
- باشه.

یونگی از سرجاش بلند شد و ایستاد و شروع کرد به پوشیدن لباس هاش.
- حالا نمره سکسمون تغییر کرده یا نه؟
+ زیادی داری درگیرش میشی.
- تو با صفری که بهم دادی اعتماد به نفسمو له کردی پس بهم حق بده.
+ من درگیر اعداد نیستم. تو داری شلوغش میکنی.

نوری که به عضلاتش میخورد باعث شد جیمین کمی بهش چشم بندازه ولی سریع سرشو برگردوند.
یونگی که متوجه نگاه جیمین شد بیخیال لباسش شد و به سمت جیمین خم شد
- نظرت چیه یه دور دیگه بریم ها؟!
+ هی.... واقعا که عجیب و پر رو شدی.
- این کاراکتر من ممکنه سالی یه بار پیداش شه پس بهتره ازش استفاده کنی.

نزدیک تر رفت و جیمین دستشو جلوش گرفت تا مانع نزدیکی یونگی بشه.
همون لحظه در اتاق باز شد و کایا و تهیونگ سر به داخل کشیدن.
یونگی و جیمین از شوک روی تخت افتادن
+ گمشین بیرون. زودباشین...

جیمین داد زد و چندتا بالشت به سمتشون پرت کرد و اوناهم با کمال خونسردی درو بستن.
پشت در کایا نگاه پیروزمندانه ای به تهیونگ انداخت
/ قبول کن من شرطو بردم.

تهیونگ سری چرخوند و به سمت کاناپه ها رفت و نشست
= احساس میکنم بهم خیانت شده.

کایا هم کنارش نشست
/ اگه جیمینو ناراحت کنی میکشمت. اون الان خودش درگیر انتخاباتشه. البته همین الان مشخص شد برنامش چیه ولی به هرحال.
= به هرحال باید اون پسره ی از خود راضی رو یه گوش مالی حسابی بدم.... البته به دور از چشم جیمین.
/ تهیوووووونگ...

در اتاق باز شد و جیمین و بعد از اون یونگی با لباس بیرون اومدن.
جیمین اخم جهنمی ای کرده بود و به سمت اون دوتا اومد
+ میشه بگین تو خونه من و بدون اجازه چه غلطی میکنین؟

Midnight (yoonmin)Where stories live. Discover now