06

3.3K 331 77
                                    

علامت مکالمه ها

یونگی ÷
هوسوک =
لیسا #
جنی *
جونگکوک _
نامجون -


******************

"یونگی"
ضربه ای به در زدم.
÷جنی؟
با شنیدن صداش که اجازه ورود میداد در آروم باز کردم. نگاهی بهش انداختم.
محو زیبایی خواهر کوچولوم شدم.
توی اون لباس بلند سفید زیبا تر از هر زمانی شده بود. بغض به گلوم فشار آورده بود اما اجازه ترکیدن بهش ندادم آروم قدمی سمتش برداشتم.
لبخندی روی لب هاش رژ خورده اش نشونده بود.
راحیه هلو ملایم تر از هر زمانی توی اتاق پیچیده بود سمتش رفتم و دستشو توی دستم گرفتم.
÷خواهر زیبای من

لبخندش عمیق تر شد.
*اوپا خجالتم نده.
با انگشت شصت پشت دستش نوازش کردم.
÷استرس که نداری کوچولوی من؟
سرش تکونی داد و باز با چشمای خوشگلش نگاهم کرد.

_والا الان تو دلش عروسیه داره شوهر میکنه.
*لعنت بر خرمگس معرکه.
جونگکوک بر خلاف همیشه که جواب توی آستینش داشت چیزی نگفت و کنار ما قرار گرفت.
_فک کنم وقتشه که بری پیشش

حس کردن ناراحتی جونگکوک خیلی راحت بود بر خلاف همیشه الان چشماش برق اشک داشتنو صداش می‌لرزید توی چشمای جنی نگاه نمی‌کرد و نگاهش میدزدید.
یکی از دستای جنی رو رها کردم و موهای جونگکوک بهم ریختم.

÷چته خرگوشک چرا انقدر پکری؟
اخم کرد و نگاهم کرد.
_اَه هیونگ نکن موهام خراب کردی حالا چجوری درستش کنم.
خنده ای کردم.
÷تقصیر خودته چقدر بهت گفتم موتوری میخوای باید مث آدم برونی.
دست گچ گرفته اش آورد بالا.
_هیونگ موتور سواری یعنی سرعت منم که عشق سرعت.

هر سه خندیدیم کمی باهم صحبت کردیم که اطلاع دادن وقت رفتن به جایگاه عروسه.
جونگکوک روی مبل لش کرده بود.
_حس عجیبی دارم.
*هم؟
_نمیدونم فقط میدونم حس عجیبی دارم.
*حتما به خاطر رفتن من ناراحتی داداشی.
جونگکوک خنده ای کرد.
_تو فک کن یه درصد ناراحت باشم از خوشحالی میخوام گریه کنم.

جنی مشت آرومی به بازوی جونگکوک زد.
÷وقته رفتنه جئون جنی.
_از چند دقیقه دیگه یه کیم فاکیه.

÷ * جونگکوکککککککک
_چیه چرا دوتاییتون اینجوری صدام‌ می‌کنید من از فامیلی اینا خوشم نمیاد آخه کیم فامیل قحط بود؟؟؟

*چیکار به فامیلیش داری آخه اصن به تو چه فضول.
÷ولش کن اینو بهتره بریم توام زود بیا جونگکوک

جونگکوک سری تکون داد و باز با گوشیش مشغول شد. دست جنی رو توی دستم گرفتم و هر دو با لبخند از اتاق خارج شدیم.


***********************
"لیسا"

یقه کتم تکون دادم تا باد خنکی به پوستم بخوره به شدت گرمم شده بود و زیر فشار بودم تمام چشما روی من بود و من منتظر عروسم.
نکنه نیاد؟!!!
نه امکان نداره من و جنی عاشق همیم.
ما میت همدیگه ایم و امشب به طور رسمی میتونم مارکش کنم.
نفس عمیقی کشیدم.
=حالت خوبه لیسا؟

فقط بهم بگو/Just Tell meWhere stories live. Discover now