علامت های مکالمه
یونگی ÷
هوسوک =
نامجون -
لیسا #
جنی *
جونگکوک _**********************
"یونگی"
نگاهی به اطراف انداختم همچی امن و امان بود نامجون بعد از دستورات لازم به مرزبانا سمتم اومد بدون معطلی گفتم.
÷پس تو داری واسه عروسی دخترا برنامه ریزی میکنی.نامجون سنگ ریزه زیر پاش لگد کرد پوزخندی زد.
-آره عروسی خواهرمه میخوام بهترین جشنو براش بگیرم برادر کوچکم که به لطف تو خوشی تو زندگیش ندید فقط می مونه لیسا که باید به عنوان برادر و آلفای پکش براش بهترین جشنو بگیرم چیه نکنه حق ندارم.پوفی کشیدم و سعی کردم آروم باشم.
÷نامجون ما قبلا راجب هوسوک حرف زدیم خودت میدونی چرا اونو رد کردم بهتر از هر کسی میدونی که اون جفتمه هیچکس بهتر از اون نمیتونه گرگ منو آروم کنه ولی من تحت فشارم و باید برای پکم بهترین انتخابو کنم تو خودت آلفای یه پکی و مسلما بهتر منو درک میکنی دونسنگ.نامجون خواست بتوپه بهم که با صدای هوسوک ساکت شد و چشم غره ای بهم رفت. هوسوک گوشی به دست همراه لیست بلند بالایی نزدیکمون شد.
=هیونگ با همگی تماس گرفتم فک نکنم کسی از قلم انداخته باشم.پوزخندی زدم.
÷یکم زیاده روی نکردید؟
هوسوک با نگاهی سردش بهم خیره شد.
=من از آلفا کیم دستور میگیرم یونگیشی.نامجون دست برادرش رو توی دستش گرفت
-کارت خوب بود هوسوک ممنون مطمئنی به همه زنگ زدی نمیخوام کسی توی عروسی خواهرمون حضور نداشته باشه.
=آره هیونگ من به لیدر تمام پک ها زنگ زدم مطمئنم میان و عروسی لیسا قراره بهترین عروسی دنیا باشه.با لبخند درخشانش داشت برای برادرش توضیح میداد اما من محو صدای گوشنوازش بودم.
-خوبه بهتره دیگه برگردیم
سمت من چرخید.
-خودم لیسا رو تا عمارتت میارم بهتره حواست به نور چشمم باشه وگرنه بد گوشتو میتابونم هیونگ.خنده ای کردم.
÷بسه بچه این تهدیدات منو نمیترسونه.
نامجون هم خندید و بعد از خدافظی با دستار جدیدش سمت عمارتشون رفتند.***********************
"نامجون"هوسوک بی صدا کنار دستم نشسته بود و از پنجره بیرونو تماشا میکرد.
-اون قراره به زودی جفتش معروفی کنه.
هوسوک همچنان بی صدا بیرونو نگاه میکرد.
-من دیدمش یه امگای مادهست.
=یونگی دوسش داره؟نگاهی بهش انداختم هنوزم داشت بیرونو تماشا میکرد.
-خودش که اینطور میگه آخه به منم معرفیش کرد.
=پس دوسش داره.سرش سمتم چرخوند.
=خوبه امیدوارم لااقل اون خوشبخت بشه.
چشمام با حرص فشردم.
-هوسوکا توام میتونی واسه خودت زندگی بسازی قرار نیست تا آخر عمرت به خاطر اون احمق تنها بمونی و هیچ جفتی کنار خودت نداشته باشی.

YOU ARE READING
فقط بهم بگو/Just Tell me
Werewolfفقط بهم بگو/Just tell me🔞 چی میشه اگه جفت حقیقی کیم تهیونگ امگایی باشه که به آلفای دیگه ای قولش داده باشن. و تهیونگی که فقط به آلفا های مذکر گرایش داره... چی میشه که اون امگارو انتخاب میکنه؟ اون آلفا چیکار میکنه وقتی امگاش جفت حقیقیش پیدا میکنه؟ . ...