01

6.5K 466 62
                                    

علامت های مکالمه
تهیونگ +
جین ×
**********************

"تهیونگ"
با نور خورشید که به چشمم می‌تابید و خواب رو برام حروم کرده بود تکونی به بدنم خشکم دادم و سعی کردم تکون بخورم ولی حس سنگینی روی سینم و پاهایی که نمیتونستم تکونشون بدم آروم لای پلک های سنگینم باز کردم.
با دیدنشون پوف کلافه ای کشیدم با دستم سر پسر آلفایی که روی سینم خوابیده بود رو کنار زدم و آلفای دیگری که به پاهام چسبیده بود رو هول دادم از جام بلند شدم و دنبال شلوارو باکسرم گشتم.
بعد از پیدا کردنشون سریع تنم کردم و دستی به موهای آشفته ام کشیدم با صدای ویبره گوشیم سمتش رفتم.
اسم جینی کوچولو روش نمایان شده بود آخ خدای من حتما اینبار سرم از تنم جدا میکرد
با صدای گرفته ناشی از خواب جواب دادم.
+هیونگ؟
با شنیدن صدای فریادش گوشی از گوشم فاصله دادم
×کیم فاکینگ تهیونگ کدوم گوری هستی؟ مگه اینکه دستم بهت نرسه پدرسگ فقط پاتو بزار عمارت قلم پاتو خورد میکنم باز دیشب فلنگو بستی رفتی نمیگی یه داداش دارم تنهاش نزارم
بی صدا خنده ای کردم
+هیونگ تو که باید عادت کرده باشی به این کارای من

از پشت تلفن متوجه نفس های عصبیش شدم
×درسته متوجه شدم دیشب وسط جلسه زدی به چاک باز با اون آلفا های فاکی خوابیدی.....تهیونگ تا کی میخوای به این وضع ادامه بدی

نگاهی به دو آلفایی که الان بیدار شده بودند انداختم با سر به بیرون اتاق اشاره کردم که زودتر گورشون گم کنن
سمت تخت رفتمو خودمو روش پرت کردم آه خسته ای کشیدم
+هیوووونگ باز شروع نکن ما بارها باهم صحبت کردیم
جین کلافه از بدقلق بودن برادر کوچکترش چشم بهم فشرد
×تهیونگ این پک وارث میخواد همین الانم زیادی دیر شده باید یه فکری بکنیم....درسته بارها بهم گفتی گرایش به آلفا ها داری و نمیتونی امگایی کنار خودت داشته با...
وسط حرفش پریدم
+به جز تو هیونگ تو امگای مورد علاقه منی من تورو دارم
جین خنده کوتاهی کرد: دو دقیقه خفه شو دارم زر میزنم گرگ نفهم.....بیا و اینبار به حرف برادر بزرگترت گوش بده میدونم چقدر همچی واست سخت شد از روزی که مشخص شد من یک امگای بدرد نخورم همه مسئولیت های این پک از جمله رهبری این مردم روی دوش تو افتاد....هیونگ متاسفه ته‌ته

اخمی کردم و روی تخت نشستم: هیونگ لطفا راجب خودت اینجوری حرف نزن میدونی که خط قرمز من تویی پس با خودت درست حرف بزن درضمن من بهت گفتم تو اصلا نباید سر این قضیه خودتو سرزنش کنی من با تمام اتفاقاتی که افتاد قبول کردم رهبر این پک باشم و مطمئن باش به وظیفه ام رسیدگی میکنم

جین لبخندی به برادرش زد و نفس آسوده ای کشید
×تو کی انقدر بزرگ شدی دونسنگ عزیزم

لبخندی از این حرف جین روی لبم اومد.
+هیونگ قول میدم همچی درست کنم درسته به آلفا های مذکر گرایش دارم ولی مطمئن باش این قضیه نمیتونه مانع من برای رهبری اون پک بشه

فقط بهم بگو/Just Tell meWhere stories live. Discover now