.
+ آقای نلسون بیا اینجا
گربه رفت و کنار جیمین روی کاناپه نشست و اونم شروع کرد به نوازش کردنش.
کایا درحالی که راه میرفت درحال خوردن میوه بود
/ پس واقعا گیه؟
+ ده بار تاحالا پرسیدی.
/ جالبه. حدس زده بودم.... نظر خودت چیه؟ یعنی میخوای بازم پا پیش بزاری یا بیخیالش بشی؟جیمین درحالی که گربشو نوازش میکرد گفت
+ پا پیش بزارم؟ برو بابا... عوضی بهم گفت هیچی درباره ما وجود نداره.... فقط گفتم بیای اینجا که باهم دیگه بهش فوش بدیم. حوصله نصیحتم ندارم پس به تهیونگ چیزی نگو.
/ نه نمیگم خیالت راحت.کایا اومد و دقیقا روبروی جیمین نشست
/ ولی.... به نظرم برو مستقیم بهش بگو ازش خوشت میاد.
+ نشنیدی چی گفتم؟ اون از من خوشش نمیاد.
/ جک نگو جیمین.... مگه میشه یکی گی باشه و از تو خوشش نیاد؟
+ همه چی قیافه نیست. فکر کنم از من و کاراکتر و طرز زندگیم بیزاره. راستشو بخوای بهتره بیخیالش بشم. فقط نمیدونم چرا حس بدی دارم. انگار که....
/ میخوای ازش انتقام بگیری؟
+ تو جادوگر یا ذهن خونی چیزی هستی؟
/ میدونم قضیه چیه. اومده تو روت گفته نمیتونین باهم باشین توام قاطی کردی. تا قبلش فکر میکردی شاید راهی باشه و یه امید کوچولو داشتی ولی حالا انگار تمام درا بسته شده.جیمین نفسشو با صدا بیرون داد
+ عذابم نده. به زبون آوردنش حتی بدتره.
/ واسه همینه که ترجیح دادی به من زنگ بزنی نه به تهی. و این باعث افتخاره.
+ حالا خودتو واسم لوس نکن.همون لحظه پسری نیمه لخت از اتاق جیمین بیرون اومد و به طرفشون اومد
= جیم جیم.... میخوای یه دور دیگه هم بریم؟ هرچی فکر میکنم حتی یادم نمیاد چطوری دیشب اومدم اینجا! ولی خوشحالم که اومدی پیشم. یه مدت بود بهت فکر میکردم جیگر....جیمین خیلی بیخیال نگاش کرد
+ بهتره بری. دیگه هم پیدات نشه.
= قبلا اینقدر بی اعصاب نبودی. چیه دیشب بهت خوش نگذشت؟
+ با تو کلا خوش نمیگذره.
= اوخ.... تو خیلی خبیثی پسر. اعتماد به نفسمو نابود میکنی. واقعا کی از پس تو برمیاد؟
+ بهتره گمشی چون همونطور که گفتی امروز اعصاب ندارم میزنم لهت میکنم.
= باشه باشه.لباسشو که روی زمین بود برداشت و پوشید
= الان مشخصه نباید باهات بحث کنم ولی بهم زنگ بزن. دفعه بعدی قول میدم کلی بهت خوش بگذره.چشمکی زد و از خونه بیرون رفت.
جیمین سرشو چرخوند و به قیافه عجیب کایا نگاه کرد
+ چیه روح دیدی؟
/ نگو که بازم با این پسره ریختی روهم؟
+ راستشو بخوای حتی یادم نمیاد چطور با خودم آوردمش خونه فقط میدونم کمکی به بهبود حالم نکرد. حداقل خوبیش اینه اون همسایه عوضیم منو با این پسره دید و خب همین کافیه.
/ اوه اوه.... نکنه میخواستی حرص اونو دربیاری؟
+ نخیر. خواستم حال خودمو خوب کنم و یکم حال کنم. اتفاقی سر راهم سبز شد.
/ تعریف کن چی شد.

YOU ARE READING
Midnight (yoonmin)
Romanceیونگی، آهنگسازی که پس از سالها شکست در کشورهای دیگر به کره بازگشته، در یکی از محلههای آرام سئول خانهای اجاره میکند تا روی موسیقیاش کار کند و شاید بتواند در وطنش موفق شود. اما همسایه روبهرویی او ، جیمین ، هر شب مهمانیهای پرسر و صدایی برگزار می...