با حس لمس شونهاش چشماش رو باز کرد و به بالای سرش نگاه کرد، یونگی کنار گوشش زمزمه کرد:
- میرم دستشویی و چشمک زد. جیمین سرش رو آروم به نشونه مثبت تکون داد و یونگی به سمت انتهای راهرو حرکت کرد.دو دقیقه بعد از جاش بلند شد و زیر نگاههای کشندهٔ تهیونگ سمت انتهای راهرو حرکت کرد. تهیونگ هیچ حقی نداشت که براش تصمیم بگیره پس میتونست اونق ر نگاهش کنه تا چشماش چپ شه!
با نگاهی به اطرافش تقهای به در زد که به سرعت در باز شد و دستش به داخل کشیده شد. جلوی دهنش رو گرفت که صدایی ازش خارج نشه و به یونگی که رو به روش دست به سینه ایستاده بود نگاه کرد، ابروهاش رو بالا انداخت و گفت:
- چرا صدام کردی؟! فکر کردم کار خصوصی خاصی داری! فکر نمیکردم قراره فقط وایستی و نگا...
یونگی تو یک حرکت چرخوندش و صورتش رو به در سرد روبهروش چسبوند و از پشت سر بهش چسبید... کنارش گوشش با لحن جدی که جیمین میتونست قسم بخوره براش میمیره گفت:
- زیادی به جونگکوک چسبیدی! خبریه؟
جیمین در حالی که داشت بین یونگی و در له میشد پوزخندی زد و گفت:
-دیوونه شدی؟! خودت میدونی که اون با تهیونگه!
یونگی کمرش رو محکم تر به جیمین کوبید و جیمین برجستگی چیزی رو درست روی خط باسنش حس کرد و بی اختیار نالهی زیرلبی کرد و گفت:
- یونگی! کوتاه بیا!
یونگی که به نظر تو تصمیمش جدی بود لبهاش رو به گوشش چسبوند و در حالی که زبونش رو به گوشش میکشید گفت:
- لازمه به یکی یادآوری کنمکه مال کیه!
جیمین با کلافگی گفت:
- اما اینجا نه!
یونگی دستش رو سمت کمربند جیمین برد و به آرومی مشغول باز کردنش شد و گفت:
- تو توی اون سلول انفرادی اشغال تونستی انجامش بدی... باید باور کنم اینجا نمیتونی؟ هوم؟
یکی از دست هاش رو داخل برد و عضو نیمه بیدار جیمین رو فشرد و دست دیگهش رو بالا آورد و در حالی که انگشت شصتش رو محکم روی لبهای قلوه ای جیمین می کشید گفت:
- برت میگردونم سمت خودم و این دوتا لبخوردنیت فقط برای بوسیدن من باز میشه پارک جیمین، فهمیدی؟
جیمین که از این همه جدیت یونگی خوشش اومده بود و یاد اولین سکس هاشون میوفتاد تو نقشش فرو رفت و ترسیده سری به علامت مثبت تکون داد. یونگی دستش رو از روی عضو برآمده جیمین برداشت و به آرومی تو جاش چرخوندش، هر دو دستش رو وارد شلوارش کرد و باسن خوش فرمش رو چنگ محکمی زد و به سمت خودش کشیدش، جیمین آه آرومی از بین لبهاش خارج شد و یونگی بلافاصله لبهاش رو بینشون جا داد و مشغول خوردنش شد، باسن برآمده و خوش فرمش رو چنگ میزد و گاهی نوازش میکرد جیمین بی تحمل دستش رو سمت کمربند یونگی برد و به سختی بازش کرد و عضوش رو توی دستش گرفت و مشغول مالیدنش شد، یونگی گاز محکمی از لب هاش گرفت و بوسهشون رو ادامه داد، زبونش رو روی لبهاش کشید و عقب رفت، نگاهی به انگشتهای جیمین که دور عضوش بالا و پایین میشدند انداخت و انگشت های کشیدهش رو کمی پایین تر بود و ورودی پسر رو چک کرد و تو گوشش زمزمه کرد:
- لازمه آمادهت کنم؟ یا هنوزم بخاطر صبح آماده ای؟
جیمین آه آرومی از برخورد انگشت های یونگی با ورودیش کشید و به ناله گفت:
- آمادهست...
یونگی تک خند کوتاهی زد و گفت:
- آفرین پسر خوب! حالا برام شلوارت رو بکش پایین...
جیمین که مسخ رفتار ها و لحن دستوری یونگی شده بود در حالی که نگاهش رو از چشمهاش برنمیداشت شلوار و شورتش رو تا ساق پاهاش پایین کشید و ایستاد.
برخلاف تصورش یونگی دستهاش رو زیر رونهای تو پرش انداخت و باعث شد جیغ کوتاهی بکشه، جیمین رو به در تکیه داد و پاهاش رو بالا گرفت، عضوش رو روی ورودیش تنظیم کرد و با فشار محکمی عمیق واردش شد، جیمین نالهی کوتاهی کرد که یونگی هشدار داد:
- هیش! میخوای همه بفهمن که داری اینجا به من میدی؟! هوم؟ میخوای همه بدونن که من ازت سیر نمیشم؟

YOU ARE READING
4427
Fanfictionجئون جونگکوک سارق چیرهدستی که به نظر احمق میاد به خواسته خودش دستگیر میشه و وبه زندان میره، و اونجا امپراطوری خودش رو برپا میکنه، چطوری؟ قطعا همهی زندانی ها به گنده ترین سارق کره احترام میگذارند! البته بجز یک نفر! کیم تهیونگ رئیس باند قاچاقی که ب...