جونگ کوک امگای پرتقالی قصهمون ، روی یکی از دانشجوهای آلفای کلاسش کراش میزنه پس دست به کار میشه و طبق چیزهایی که توی فن فیک ها خونده بود ، تصمیم گرفت با اشتباهی فرستادن نودش ، مخش رو بزنه . ولی پرتقال خنگمون تاحالا از خودش نود نگرفته بود ! پس سراغ ه...
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
از پشت پنجره ی کافه ، به آفتاب درحال غروب خیره شده بود و با آهنگ جاز کافه ، زیر لب همخونی میکرد . انگشتان ظریفش روی میز ضربه میزدن . یه جی گلوی خشک شده از استرسش رو تر کرد ، نگاهش رو از خورشید خانوم گرفت و به درب ورودی کافه داد .
با ورود مرد آشنایی که انتظارش رو میکشید ، لبخندی زد و برای احوالپرسی از جاش بلند شد .
"درست سر وقت آقای کیم !
مرد لبخندی زد و بعد از دست دادن با بتای روبه روش روی صندلی نشست.
" از دیدنتون خوشحالم خانم جئون ، طبق معمول دنج ترین جای کافه رو برای نشستن انتخاب کردید .
" درسته . خب کافه ی شلوغیه ، نمیخوام توی مرکز این کافه ی شلوغ بشینم آقای کیم .
یه جی کلافه جرعه ی آخر هات چاکلتش رو سر کشید و با دستمال تمیزی گوشه ی لبش رو پاک کرد .
" متاسفم من یکم استرس داشتم برای همین زودتر سفارش دادم ..
" مشکلی نیست خانم جئون ، چیزی برای نگرانی وجود نداره..