خیلی آروم داشتم با همسرم راه میرفتم.
"عزیزم....سئون هو!...به نظرت این پالتو زیادی قشنگ نیست؟"
سئون هو اومد بغلم کرد و گونهمو بوسیدو گفت:
"تو تن تو همه چی قشنگه نفسم."
لبخند فیکی زدمو اروم گونهش رو بوسیدم.
حیف هیچ وقت عاشقش نبودم.
از دور صدای خاصی شنیدم.
صدای....؟
صدای سوت زدن معروف؟....
نه....اون مُرده....
با چشمای گرد به سئون هو نگاه کردم در حالی که بدنم یخ زده بود که یاد یک سال پیش افتادم....
______________________________________
Wait next part.
VOCÊ ESTÁ LENDO
He is change.
Terror*فصل یک تکمیل شده* تهیونگ داشت با همسر جدیدش داخل پاساژ راه میرفت اما با یه صدای معروف که از سوت زدن دوست پسر سابقش بود زندگیش به جهنم تغییر میکنه. Kookv. Upload:Finished You (need) to vote! _______________________________________________ (فصل دوم...
