مادرش نفس عمیقی کشید و از سکوت سهون استفاده کرد.
-برو دوش بگیر. لباس مناسب بپوش و خودت رو مرتب کن. همین امشب میریم خونهشون. اشتباه کردی و باید از دلش دربیاری. بعدش هم همونجا قرار ازدواجتون رو میذاریم. تقصیر من بود که فکر میکردم میتونم از رابطه داشتنت جلوگیری کنم. تو یه آلفایی و گرگت این چیزها رو نمیفهمه!
سهون باورش نمیشد مادرش این حرف رو زده باشه. واقعا اون زن چطور میتونست حتی یکبار از سهون توضیح نخواد و همه چیز رو با منطق احمقانه و ناقص خودش جلو ببره؟
کلافه خواست اعتراض کنه که فکری که به ذهنش رسید، جلوش رو گرفت...
لونینگ از خیانت سهون گفته بود؟
چه خیانتی وقتی اونها به خاطر حرفهای لونینگ، از هم جدا شده بودن؟
اگر اون دختر میخواست مظلوم نمایی کنه، خب اون هم همکاری میکرد!
نیشخندی که داشت روی لبهاش شکل میگرفت رو با گاز گرفتن لب پایینش، مهار کرد و گفت:
-خیلی خب. برو بیرون.
زن عصبی دستور داد.
-نیم ساعت دیگه بیرون باش. به لونینگ خبر میدم.
سهون سر تکون داد و زن به سمت در ورودی رفت و به سرعت خارج شد. سهون نیشخندی زد و پیراهنش رو از تنش درآورد.
قرار ازدواج با لونینگ؟
خیانت؟
باشه!
حالا که اون دختر تصمیم گرفته بود پای خانوادهاش رو به این سرعت وسط بکشه، سهون هم همینکار رو میکرد!
///////////////////
از واکنش لوهان مطمئن نبود. میترسید دل دونهبرفش رو بشکنه و ناراحتترش کنه، ولی باید انجامش میداد. باید ریسک میکرد و لوهان رو میدید. باید یه بار برای همیشه کاری میکرد که خانوادهاش دست از سرش بردارن.
نفس عمیقی کشید و از آینهی جلوی ماشین، نیم نگاهی به موهاش انداخت. چند تار سرکش چتریهاش که روی پیشونیش افتاده بودن رو به بالا حالت داد و از ماشین بیرون رفت.
مادر و پدرش زودتر پیاده شده بودن و منتظرش بودن. دکمهی وسط کتش رو بست و به سمت مادرش رفت. زن هنوز هم با نگاهی بهش خیره میشد که انگار میخواد بزنه توی گوشش!
بیتوجه به زن و خوشحال از اینکه قراره به زودی لوهان رو ببینه، به سمت در ورودی ساختمون رفت. سهون روبروی در چوبی ایستاد و زنگ در رو زد.
در بدون هیچ حرفی باز شد و هر سه تونستن وارد بشن، اما سهون بعد از چند قدم، ایستاد. نگاه پدر لوهان جوری بود که سهون میتونست قسم بخوره اون آلفا به زودی یقهاش رو بین مشتهاش میگیره و چند تا مشت محکم هم زیر چشمش میخوابونه تا یه بادمجون خوشگل روی صورتش سبز بشه!
YOU ARE READING
Just A Random Omega
Fanfictionکاپل: هونهان ژانر:امگاورس. امپرگ. رمنس. انگست. اسمات نویسنده:Mahi01 روزهای آپ: جمعهها سایت آپلود: Www.exohunhanfanfiction.blogfa.com کانال تلگرام: @hunhanerafanfic @exohunhanfanfiction
قسمت دوازدهم
Start from the beginning