Season 2, part 10

1.9K 168 15
                                    

تهیونگ سوفی رو بغل کرد و به سمت جیمین که تو اشپزخونه مشغول پخت غذا بود رفت
-جیمین اینجا چیکار میکنی برو خونت
جیمین به سمتش برگشت
-تهیونگ چرا اینجوری میکنی عزیزم بشین صحبت کنیم
تهیونگ سر جاش نشست و سوفی رو روی میز گذاشت
-ببخشید جیمین من الکی دارم عصبانیتمو سر تو خالی میکنم من واقعا نمیفهمم چجوری اینجوری شد. جیمین درسته کن توانایی باردار شدن رو به خاطر یه سری دلایل نادر علمی داشتم ولی از بعد اون تصادف که حتی سوفی هم با ریسک بالا بدنیا اومد دکترا گفتن ممکن نیست دیگه من خیلی سختی کشیدم جیمین میترسم من میترسم دوباره همون اتفاقات بیوفته جونگکوک اصلا منو درک نمیکنه چون بچه تو وجود منه نه اون
جیمین که دقایقی پیش روی صندلی روبروی تهیونگ نشسته بود دستشو روی دستش گذاشت
-تهیونگم عزیزم حق داری ولی میخوای چیکار کنی ببین بعد از اینکه کار جونگکوک تموم شد میرین دکتر برای اطمینان ولی اگه درست باشه این تویی که تصمیم بگیری چیکار کنی من دفعه پیش از جونگکوک حمایت کردم و کمک کردم و مانع سقط کردن بچت شدم ولی من اون زمان خام بودم نفهمیدم که تو چقدر بار روی دوشته چقدر سختی کشیدی نگه داشتن یا نداشتن این بچه تصمیم خودته کن پشتتم جونگکوک حق دخالت نداره
تهیونگ که با حرفای دلگرم کننده جیمین اروم شده بود لبخندی زد و سوفی رو که پستونک میخورد و با عروسک خرسیش بازی میکرد رو ناز کرد
-سوفی هنوز خیلی کوچیکه خیلی نمیدونم چیکار کنم
جیمین دستی روی سر سوفی کشید
-حق داری تو از جونگکوک بیشتر به فکر بچه هاتی چون نه ماه تو پرورششون میدی و از شیره وجودت تغذیه میکنن پس من میدونم که تو بهترین تصمیم رو میگیری. راستی تهیونگ یه خبر خوب بدم برای سوفی داره همبازی میاد داریم کارای گرفتن یه پسر کوچولو از پرورشگاه رو با یونگی انجام میدیم
تهیونگ لبخند پررنگی زد و دست جیمین رو محکم فشرد
-وااای جیمین جدی میگی خیلی خوشحال شدم امیدوارم همه چیز طبق خواستتون پیش بره سوفی قراره پسرعمو داشته باشه چی بهتر از این
جیمین خندید
-اره بالاخره یونگی راضی شد خیلی خوشحالم تهیونگ خیلی
تهیونگ از جاش بلند شد
-خب پس باید جشن بگیریم کی پسر کوچولوت میاد؟
جیمین سوفی رو توی بغلش گرفت
-هنوز پروسه داره هر وقت به جمعمون اضافه شد جشن میگیریم
تهیونگ از کابینت کنار یخچال یکی از بطری های مشروب رو برداشت
-خب پس الان رو خودم و خودت جشن بگیریم
جیمین سریع سمت تهیونگ رفت و بطری رو ازش گرفت
-تهیونگ نه تو وضعیت مناسبی نداری و منم به یونگی قول دادم فقط وقتی خودش هست مست کنم پس بیخیالش شو
تهیونگ ایشی زمزمه کرد و روی صندلی نشست
جیمین سمت یخچال رفت و دو تا انرژی زا برداشت
-ولی با اینا میتونیم جشن بگیریم و سمت تهیونگ رفت
***
جونگکوک دستش رو روی میز کوبید
-یونگی چرا چرت و پرت تحویلم میدی اینا چیه میگی
یونگی روی صندلی نشست
-جونگکوک اروم باش. چرت و پرت نیست واقعیته. هوسوک و وانگ شریک شدن به کمک جکسون الانم قدرتشون دو برابر شده برای اینکه کره رو زیر و رو کنن و پروژه ای مهم رو از دستمون در بیارن
جونگکوک دستاشو مشت کرد و دست دیگشو به موهاش کشید
-باید قدرتمونو بیشتر کنیم باید با یه ابر قدرت شریک شیم نمیتونم اینجوری از پسشون بر بیام
یونگی گوشیش رو در اورد و عکس زنی رو نشون جونگکوک داد
-نظرت درباره اشلی چیه؟
جونگکوک چشماشو گشاد کرد
-اشلی ولی اون رو خیلی وقته ندیدم
یونگی تکخندی زد
-دوباره میبینیش

ادامه دارد...

سلام دوستای خوبم امیدوارم از این پارت خوشتون اومده باشه و با نظراتتون حمایت کنین

Sinful love |kookv|Where stories live. Discover now