𝑪𝒉82

4.8K 992 1K
                                    

یک سال بعد، زمستون 2023
اتاق بزرگ با دکوراسیون سفید و روشنش تو سکوت غرق شده بود. نزدیک عصر بود و پرتوهای نارنجی‌رنگ نور خورشید با رد شدن از پنجره‌های عریض و بلند، بخاطر انعکاس برفی که بیرون نشسته بود قوی‌تر داخل میومدن. چانیول با کت‌وشلوار اسپرتی که به تن داشت پشت میز براق و طویلی نشسته بود. اخمی از دقت روی ابروهاش وجود داشت و دستش موقع تماشای تصاویر و متون روی صفحه پروژکتور اتاقش، چونه‌اشو لمس میکرد.

در اتاق که زده شد، بعداز تایید مرد و گرفتن نگاهش از صفحه، منشی جوون که زن روسی قدبلند و خوش‌اندامی بود داخل اومد. کت‌وشلوار کرمی و ظاهر آراسته‌اش وقتی تبلتی توی دستش داشت، کاملا مناسب سازمان تحقیقات دارویی-پزشکیشون بود. با لبخند موقری روی لباش سمت چانیول گفت:

-پروفسور، گروه جدید کارورزها از دانشکده داروسازی رسیدن. میخوایید بفرستمشون سالن کنفرانس تا خودتون پروسه معرفی رو انجام بدید؟

چانیول که نفهمیده بود چطور غرق گزارش پروژه‌ی روبه‌روش شده که زمانو فراموش کرده، سرشو به دوطرف تکون داد. با ریموت کنترل پروژکتور رو خاموش کرد و از پشت میزش بلند شد:

-نه، بفرستشون واحد سنجش تاییدشون کنه. امروز زودتر میرم، فردا و پس‌فردا هم نمیام. به هیئت مدیره بگو که چکیده جسلات رو برام فکس کنن.

حینی که از میزش فاصله میگرفت و سمت اتاق پرو کوچیکش میرفت، سمت صفحه هوشمند اتاقش اشاره کرد و ادامه داد:

-به پیتر هم بگو ایدش فوق‌العادست پس یا تا دفعه بعدی که برم سر کلاسشون خودش ایرادشو پیدا و اصلاح میکنه تا ایدشو با نظارت خودش بفرستم بخش اجرایی تا ثبت پروژه شه، یا خودش و ایدشو بخاطر صرفا اتفاقی پیدا کردن چنین کشف معرکه‌ای از سازمان میندازم بیرون.

زن جوون که از شیوه تدریس و مدیرت پروفسور تو سازمان باخبر بود، به‌سختی لباشو روهم فشرد تا جلوی لبخندشو بگیره:

-بله پروفسور.

چانیول پشت پاراوان سفید رنگ مشغول عوض کردن کت­ شیکش با کت چرم محبوبش شد. قسم میخورد اگر اجبار بکهیون نبود، به عنوان مدیرعامل شرکتش، پروفسور سازمان تحقیقاتی، استاد کارآموزای تازه‌وارد یا اصلا هرچی، هنوزم ترجیح میداد بجای این لباسای رسمی به شلوار زاپ‌دار و کت چرمش پناه ببره و پیرسینگای محبوبشو به ابرو برگردونه.

چانیول به‌کار گرفتن علم و دانشش رو تو زمینه‌ی موردعلاقش یعنی داروشناسی، گیاه‌شناسی و سموم دوست داشت و همچنین جمع کردن افراد بیشتر برای گسترش این مجموعه؛ اما بهتر میشد اگر فحش دادن، حمل کردن وسایلی که عضوی از تنش بودن مثل چاقو و اسلحه، پوشیدن لباسایی به سلیقه خودش و منفجر کردن آزمایشگاه بخاطر نرسیدن به فرمول طلایی هم جزو اختیاراتش میبود. هرچند...چانیول هم توی این یکسال تغییرات زیادی کرده بود!

Undertaker (COMPLETED)Where stories live. Discover now