| Wish List - Yuwin

Start from the beginning
                                        

| فوریه |

سیچنگ با صدای بلندی گفت:

هی اونجارو

سپس لبخند شیرینی زد و ادامه داد:

بالاخره این لیست ارزوهامه.

یوتا از ماشین پیاده شد و کاغذ را در دست داشت. جلوی آن مورد نیز تیک زد.

او از اینکه چیزهایی که سیچنگ میخواست چقدر زیبا بود، خندید.

واقعا باید اینارو هم میزاشتی؟

یوتا با خنده پرسید.

اره خب... جلبک دریایی سیچنگ

سپس سیچنگ با ذوق یوتا را ترک کرد.

یوتا صندلی را پشت ماشینش برداشت و رویش نشست و مشغول تماشای دوست پسر شیرینش شد.

سیچنگ! واقعا ارزو میکنم که بتونم بهت بگم

یوتا زیر لب به ارومی گفت.



| مارس |

دوباره، سیچنگ همانند یک فرد دیوانه در اتاقش میدوید... اینجا و آنجا، همه جای اتاقش را با پاهایش متر کرد.

بالاخره در جایی ایستاد و لیوان آبی را نوشید.

جانی را دید که داشت رد میشد.

صدایش زد

هی جانی! یوتا کجاست؟

جانی به سمتش برگشت و چون در باز بود در چارچوب در ایستاد و جواب داد:

اوه، توی اتاق تمرینه

سیچنگ از پسر قدبلند و بزرگتر تشکر کرد. و سپس به سمت اتاق تمرین رفت.

وقتی وارد اتاق تمرین شد، یوتا را روی زمین دید که دراز کشیده بود و درحال خواندن کتاب بود درحالی که بخاطر عرقی که کرده بود پوستش براق تر دیده میشد.

چرا توی اتاق تمرین داری کتاب میخونی؟

از یوتا پرسید و کنارش روی زمین نشست.

فقط داشتم استراحت میکردم

یوتا کتاب را بست و به سیچنگ نگاه کرد. و ادامه داد:

به هرحال اینم توی لیست خواسته هات بود

و سپس تکه کاغذ را از جیبش دراورد و به سیچنگ نشانش داد.

سیچنگ به لبخندی که روی لبان یوتا جا خوش کرده بود، در پاسخ لبخند شیرینی زد.

من حدس میزنم باید قبل رفتنم باید همشونو انجام بدم

یوتا زیر لب زمزمه کرد، بطوری که حتی شک داشت گوش های خودش شنیده باشد.

هوم؟

اوه هیچی

سیچنگ لبخندی زد و گفت:

باشه، فردا می بینمت

Wish List - yuwin | completeWhere stories live. Discover now