1-بیماری

2.9K 321 286
                                    

پارت اول:بیماری ⁦*・゜゚(^O^)→

لان وانگجی آرام و با لطافت پارچه خیس و خنک را روی تن تبدار وی ووشیان کشید و صورتش را تمیز کرد.
سپس یکبار دیگر دستمال رادر ظرف آب خنک فرو برد و آن را روی پیشانی وی ووشیان نهاد، وی ووشیان کوچکترین واکنشی نشان نداد و همچنان در دنیای خواب ماند.



لان وانگجی بدن لرزان وی ووشیان را با پتو پوشاند و آرام و بی سروصدا از جینگشی خارج شد، بعد به دنبال شاگردان جوان مکتب به راه افتاد تا سوالاتی از آنان بپرسد.

دو هفته از آخرین باری که وی ووشیان به همراه شاگردان مکتب لان به شکار شبانه رفته بود گذشته بود.
از همان موقع درد های بی دلیل وی ووشیان شروع شده بودند.






روزی سرش به شدت درد می کرد و روز دیگر دست و پاهایش توان حرکت نداشتند، روزی به سختی سرما می خورد و روز دیگر از کمر درد می نالید.
اکنون نیز به شدت تب کرده بود و تمام شب با هذیان گفتن خواب را از لان وانگجی سلب نموده بود.






تمام مدت لان وانگجی سعی کرد تا تب او را پایین آورده و هذیان گفتنش را متوقف کند و تا حدودی هم موفق عمل کرده بود.
لان وانگجی معتقد بود چیزی در شکار شبانه وی ووشیان را نفرین کرده و به او صدمه زده است ولی در این صورت باید نشانی از این نفرین بر تن وی ووشیان بر جای می ماند اما لان وانگجی پس از چندین بار وارسی تن و بدن وی ووشیان (: هیچ نشان نفرینی نیافته بود و همین موضوع او و دیگر درمانگران مکتب لان را در سردرگمی فرو برده بود.







لان وانگجی هنوز خود را به لانشی نرسانده بود که دو پیکره سفید پوش بر سر راهش سبز شدند:

~هانگوانگ جون!

لان سیژویی و لان جینگ یی رو به لان وانگجی تعظیم کردند و سلام و درود فرستادند، لان وانگجی نیز به آنان پاسخ داد.

~هانگوانگ جون! ارشد وی...حالش چطوره؟میشه ببینیمش؟

لان سیژویی با کمرویی این را پرسید و منتظر پاسخ ماند لان وانگجی با صورتی در هم گفت:

_خوب نیست، وی یینگ تمام دیشب رو توی تب سوخت ولی میتونید بیایید ببینیدش.







چهره دو شاگرد جوان با شنیدن دو جمله اول از نگرانی در هم رفت ولی هردو بعد از شنیدن جمله آخر با خوشحالی بدنبال لان وانگجی به سمت جینگشی روان شدند.

لان سیژویی ناگهان به یاد آورد که چرا به سراغ لان وانگجی آمده است به همین دلیل شروع به سخن گفتن کرد:

~هانگوانگ جون من یه چیزی از شکار شبانه دو هفته پیش یادم اومد!

لان وانگجی در دم متوقف شد و به لان سیژویی اشاره کرد تا به سخنش ادامه دهد.
لان سیژویی به سختی دهان لان جینگ یی که قصد داشت به جای او توضیح دهد را با دست پوشاند و ادامه داد:

♪Wangxian♪♥گرمای آغوشت♥Where stories live. Discover now