-05:17am-bathroom-
شامپوی رایحه ی هلو رو روی دستاش ریخت و پشت سر زین ایستاد،اون پسر انقد خوابالود بود که حتی چشمهاشم باز نمیکرد و یجورایی ایستاده زیر دوش خوابیده بود.
کمی عقب کشیدش و اروم دستش و روی سرش و موهای تاریک پسر زیر دستش کشید.
زین هومی کشید و سرشو با حرکت دستای لیام لای موهاش حرکت داد...
-خوابم میاااد...اااخخخ
با صدای گرفته اش نالید و بعد شروع کرد به تف کردن و اوق زدن چون موقع حرف زدن کمی کف توی دهنش رفته بود
لیام لبخندی بهش زدو کمی به جلو هولش داد تا زیر دوش قرار بگیره و سرش شسته بشه،دستاشو روی سر و صورت زین میکشید و با ملایمت انجامش نمیداد...
نمیخواست بیشتر از این به خوابالود بودن زین کمک کنه!
وقتی کاملا کف هارو از سرش پاک کرد زین از زیر دستاش فرار کرد و سمت وان رفت،وسط وان دو زانو نشست و به جلوش اشاره کرد.
+باید موهامو بشورم صبر کن...
لیام وقتی شامپو رو برداشت گفت و زین ناله ی گریه مانندی کرد و هنوز چشماشو باز نکرده بود...
+خیلی خب...
لیام با تاسف سر تکون داد و شامپو رو سر جاش برگردوند،سمت وان رفت و جلوی زین،جایی که بهش اشاره کرده بود نشست،زین بلافاصله سمتش رفت و لای پاهاش،در نزدیک ترین فاصله ازش نشست...
چشمهاش بستا بود و هیچ کاری نمیکرد و همونطور که لیام حدس میزد منتظر چیزی بود.
لیام لبخند کوچیکی زد و دستشو روی گونه ی نرمش گذاشت و لب پایینش و لای لباش کشید و بوسه ی خیسی رو به پسرش داد.
قرار بود فقط یه بوسه ی کوتاه باشه تا وقتی که لیام لبهاشو جدا کرد و زین با کمی بالاتر کشیدن خودش و دوباره برقرار کردن ارتباطشون،بوسه رو وحشیانه تر ادامه داد.
دستاش روی رون پای لیام حرکت میکرد و گهگهایی ناهن های کوتاهش و توی پوست روشنش فرو میکرد و باعث سرخ شدن پوستش میشد...
لیام دستشو از صورت زین پایین اورد و دستاشو روی کمر خیس و براقش کشید،برامدگی استخون های کمر زین و زیر دستای ورزیدش حس میکرد و باعث میشد مابین اون بوسه که حالا زیاد عمیق شده بود اه بکشه...
زین بود که بوسه ی پر صدا و طولانیشون رو قطع کرد وقتی لیام موهاش رو به سمت عقب کشید و باعث شد سرش به سمت عقب خم شه و نفس بکشه.
زبون داغ لیام رو روی گردنش حس میکرد و نفسشو حبس میکرد وقتی سیبک گلوش رو توی دهنش ساک زد...
زین به بازوی لیام چنگ زد و با دست دیکش دیکش و که ب ا باکسر پوشیده شده بود فشرد.
لیام روی گلوی زین هومی کشید و دستاش تا زیر رونای زین کشیده شدن،اونو کمی بلند کرد و پاهاشو دو طرف پاهای خودش قرار داد بعد باکسر خودشو زیر نگاه خیلی سنگین نامزدش از پاش بیرون کشید

YOU ARE READING
| 𝑪𝑾𝑻𝑪𝑯 | -[completed]
Fanfiction"CWTCH" فراتر از نوازش و آغوش. وقتی به کسی cwtch میدهید انگار به او یک «جای امن» داده اید. زین مالیک،پسری که به تمام رویاهای خوب و بدش رسید...البته تقریبا؛ )