❄️ Chapter 36 - start ❄️

695 171 160
                                    


فصل دوّم

قسمت اوّل

مرا دوستْ بدار !
به سانِ
گذر از یک سمتِ خیابان‌ْ
به سمتی دیگر؛

اوّل به من نگاه کنْ
بعد به من نگاه کنْ...
بعد باز هم مرا نگاه کنْ

-جمال ثریا-





..
_ ... و اکنون که "دو کیونگ‌سو" و "لی سون می" با قول‌هایی که به هم داده‌اند، خود را به یکدیگر متعهّد می‌دانند.. من .. به نام پدر، پسر و روح‌القدوس .. و با قدرتی که از قانون در اختیار دارم، آنها را زن و شوهر می‌نامم. حالا آقای داماد می‌تواند عروس خانم را ببوسد .

.
.
.

- پنج ساعت قبل از شروعِ مراسم -

صدای ساعتِ شماته­دارِ مرکزی که در راهروی اصلیِ طبقه­ی همکف قرار داشت، به اهالیِ عمارت شروعِ ظهرِ روزِ جمعه رو یادآور شد.. روز موعود برای پایان دادن به گره­ای که در طیِ یک ماه اخیر خیلی­ها باهاش درگیر بودند، فرا رسیده بود.

بکهیون با حوله­ای بسته شده دور کمر و نیم­تنه­ی برهنه خودشو در آغوشِ تابش آفتاب رها کرده بود و از بالکنِ اتاقش به منظره­ی باغ با چشم­های نیمه­باز خیره نگاه می­کرد. انگشت­های بهم گره خورده­اش هر چند لحظه یک بار روی قفسه­ی سینه­ منقبض می­شد که می‌تونست نشانه­ای از افکار پریشونش باشه..

نسیم خنکی، موهای درخشان و طلاییِ تازه رنگ شده رو به بازی گرفته بود و از خارش ناشی از حرکتِ تار­های مو روی صورتش گاهی دستشو بالا می­برد و پوستش رو لمس می­کرد.. امّا درست انگار که مدلِ یک نقاشی رنگ روغنی شده، دوباره به پوزیشن قبلی برمی­گشت!

یک ماه از مرگِ ارباب عمارت کیم می­گذشت.. یک ماه از گم شدنِ کیم جونگین می­گذشت.. و .. چهار روز بود که بالاخره جئون جونگ­کوک از بیمارستان مرخص شده بود و با اصرارهای بی­پایانِ تهیونگ، به آپارتمانِ کیونگ­سو نقل مکان کرده بود، تا هم نزدیکِ محلِ کارِ تهیونگ باشه و هم با وجودِ سهون و لوهان تنها نمونه..

کش و قوسی به کمرش داد و کمی جا به جا شد.. در واقع با وجودِ بکهیون مگه کوک می­تونست برای یک ثانیه احساسِ تنهایی و "آرامش" کنه؟! به دستور رئیس گونگ و البته پیشنهادِ هک­بک حدود ۲۲ تا دوربین مدار بسته در کوچه و ساختمان و راهروهای آپارتمان نصب شد، حتّی داخل خونه! تا ستوانی که یک ماهِ پیش به جانش سوءقصد شده بود در امان و تحتِ پوشش کاملِ پلیس باشه..

سه گِره..
بدجوری زندگیِ بکهیون و اطرافیانش رو بهم ریخته بود.. علاوه بر حادثه­ای که برای کوک پیش اومد و مقصّر متواری شد.. مرگ ناگهانی ارباب کیم همزمان با مفقود شدنِ جونگین، ضربه­ی جبران ناپذیری به ساختارِ عملیّاتیِ سازمان زد...

نگاهم کن | Look At MEWhere stories live. Discover now