⚠️قبل از هرچیزی باید هشدار بدم که این قسمت اسمات، و توی این فیک کستیل باتم. پس اگه مشکلی با این قضیه دارید میتونید ردش کنید⚠️
***
یکشنبه چهاردهم ژوئن ۲۰۱۴
کس دیشب خیلی خوب نخوابید. دل تنگ نفس های دین کنارش توی تاریکی بود و سکوتی که بهش فشار میاورد مثل ده سال بیهودگی بود. ساعت ها درحالی که دراز کشیده بود بیدار موند و به این فکر میکرد که اگه خودش و دین به خاطر نبود اشتباه احمقانه اش باهم بودن چه اتفاقی میافتاد. تصاویر ساعت ها تسخیرش کردن، تصاویرشون که کس نابودشون کرده بود؛ پیوستن دین به دوره های اتش نشانی کالیفرنیا، غذا پختن مرد درحالی که خودش برای دکتراش درس میخوند، احتمالا بلند ترین تشویق وقتی کس فارق التحصیل میشد متعلق دین بود. تصویرشون وقتی باهم نقل مکان میکردن، بوسیدن همدیگه بعد از قهوشون، غرق شدن توی اغوش همدیگه درحالی که برگه هارو تصحیح میکرد. تا الان ازدواج کرده بودن؟ شاید، و فکرش باعث شد برای کل شب خواب به چشماش نیاد.
بعد از رفتن دین از فرودگاه، چارلی با ناله سعی کرد درمورد 'دزدیده شدن کیفش' جو رو عوض کنه ولی کس حوصله ی خندیدن نداشت، حتی وقتی جس شونه اش رو فشاری داد لبخند نزد.
"چرا بهمون نگفتی؟" نمیتونست حرف بزنه و به زور خودش رو مجبور شونه ای بالا بندازه.
سم بزاقش رو قورت داد. "اون روزتو ماه می، وقتی اومد خونه....بهم گفت تیم فوتبال اون بلا رو سرش اوردن وقتی نخواسته یکی از بچه هارو اذیت کنه...."
با قطع شدن حرف سم احساس کرد قلبش مچاله شده و چشم هاشو محکم بست.
تیم فوتبال، اوه خدایا. اونا اصلا بهش نمیخندیدن. تمام مدت داشتن به دین میخندیدن و کس بهش مشت زده بود.
راه خونه پدر مادر جس با سکوتی عذاب اور و درعین خوشایند همراه بود. تنها جس همراهش توی ماشین بود و به خاطر این قدردان. با اینکه سم رو دوست داشت ولی مرد میتونست کمی پیله باشه. والدین جس ادمای دوست داشتنی بودن، برای ملحق شدن به شام بهش اصرار نکردن و جس هم چند ساعت بهش مهلت داد و بعد ضربه ای به در اتاقش زد.
"اون مرد خوبیه کس." جس درحالی که روی تخت کنارش میشست و بازوش رو لمس میکرد به زبون اورد.
"میدونم، جس."
"زیاد درمورد روزهای دبیرستانش حرف نمیزد، حالا میفهمم چرا، ولی اگه حرفی هم میزد بیشتر درمورد پشیمونیش به خاطر عوضی بازی دراوردنش بوده."
YOU ARE READING
Forget me not Blue
Teen Fiction[Completed] به خاطر ازدواج سم و جس بیشتر از این نمیتونست خوشحال باشه. صادقانه، اون دوتا به طرز چندش اوری کنار هم عالی بودن و دین برای وقت گذروندن درکنارشون ، یک هفته قبل از عروسی، حسابی هیجان زده بود. صد البته ساقدوش سم بود و با این موضوع که جس برای...
