پارت ۲۱

2K 525 122
                                    

‌‌
کریس

اعصابش حسابی بهم ریخته بود ، سمت رختکن رفت و روپوشش رو در آورد و اورکت مشکی و بلندشو تنش کرد و از بیمارستان بیرون زد . باید هر چه زودتر سهون رو میدید .

سمت آدرس گاراژ معروف سهون رفت .سالهای زیادی از آشنایی کریس با سهون می گذشت .

کریس دست راست لیلیم بود و دکتر ماهری بود که مغز آزمایشهای شیمیایی و داروسازی بود .

توی معاملات و رفت و آمدشون با گروه جیسانگ آشنا شد و اونجا سهون رو دید و بعد مدت طولانی با هم حسابی صمیمی شدند طوری که روابطشون کاملا از محدوده ی کار خارج شد .

برای نگهبانها دست تکون داد و وارد گاراژ شد . با دیدن ماشین سهون ، نفس راحتی کشید و پیاده شد . سهون کنار ماشین ایستاده بود و با همون جدیت همیشگیش داشت به چند نفر از افراد آزمایشگاه توضیحاتی می داد و گزارششون رو بررسی میکرد .

با دیدن کریس با دست بقیه رو مرخص کرد . سرتا پای کریس رو برانداز کرد و ابرویی بالا انداخت .

--- حتما اتفاق مهمی افتاده که کریس ووی معروف بخاطرش تا اینجا اومده .

کریس سری تکون داد و با سهون دست داد .

-- سهون اعصابم کاملا گهه کاملا .

لبای سهون خط شد و دستشو پشت کمر کریس گذاشت و به اتاق شخصیش هدایتش کرد .

--- بهتره این احمقا ما رو اینجا نبینن . آخرین چیزی که میخوام اینه که اون لیلیم احمق بفهمه ما چه روابطی داریم .

لبخند کم جونی روی لبهای کریس نشست .

-- طوری که گفتی حس کردم معشوقمی .

سهون چشم غره ای بهش رفت و کریس متوجه باند روی دستش شد .

-- هی سهون ، شنیدم حسابی خاک به پا کردی .

سهون در اتاق رو باز کرد و روی مبلی نشست و کریس هم روبه روش ، روی مبلی ولو شد .

سری تکون داد .

-- اون نکبت هنوزم زنده ست ؟؟

-- هیی نامجون پسر لیلیمه ، چی باعث شده که اوه سهون خونسرد ، اینقدر وحشی بشه که پسر مهمترین شریک پدرشو آش و لاش کنه ؟؟

کریس با نیشخند اینو گفت و سهون فقط پوکر نگاهش کرد .

__سرتو توی هر سوراخی نکن کریس

کریس بلند خندید

-- اوکی من اصلا از ارتباط تو و اون بکهیون خبر ندارم ، عصبانی نشو

سهون به روی خودش نیاورد و پاشو رو پاش انداخت .

-- اینقدر مزخرف نگو ، چی شده بود که از پشت تلفن میخواستی همه رو به فاک بدی ؟

🩸red embrace🩸Where stories live. Discover now